سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرتال امام خمینی (س)
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 53680
کل یادداشتها ها : 109

نوشته شده در تاریخ 91/2/25 ساعت 1:0 ع توسط Admin




گروهى از کارکنان روزنامه کیهان در روز 25 اردیبهشت ماه سال 1358 در قم با امام دیدار کردند. امام در این دیدار به بیان مطالبی درباره مطبوعات و عملکرد آنها پرداختند.


 


حضرت امام در شروع صحبت هایشان تفاوت های آزادی قلم و خیانت قلم‏  را تشریح کردند و فرمودند:


«مطبوعات در عین حال که یک مؤسسه محترم و بسیار مؤثرند، لکن باید روى موازین مطبوعاتى و خدمت به ملت رفتار کنند. آزادى قلم و آزادى بیان معنایش این نیست که کسى بر ضد مصلحت کشور قلمش آزاد است که بنویسد، بر خلاف انقلابى که مردم پایش خون داده‏اند بنویسد. همچو آزادى صحیح نیست. قلم آزاد است که مسائل را بنویسد؛ لکن نه اینکه توطئه بر ضد انقلاب بکند. بیان آزاد است که مطالبى اگر دارد بنویسد؛ آن هم مطالبى که به او داده مى‏شود. از همه اشخاص بنویسد، بدون توطئه. وقتى ما دیدیم که در یک روزنامه‏اى از یک اشخاصى مطالب نوشته مى‏شود که اینها عمال اجانب هستند و مى‏خواهند مملکت ما را باز به خرابى بکشند و از آن طرف مقالاتى و مطالبى که راجع به مسائل نهضت است، راجع به مسائل اسلام است، یا تحریف مى‏شود یا نوشته نمى‏شود. این طور مطبوعات را ما نمى‏توانیم برایش احترام قائل بشویم. براى مطبوعاتى ما احترام قائل هستیم که بفهمد آزادى بیان و آزادى قلم یعنى چه. گفته مى‏شود که مردم آزادند، یعنى آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟! آزاد است که قانون‏شکنى بکند؟ آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل بکند؟ آزاد است که توطئه بکند بر ضد ملت؟ اینها آزادى نیست. در حدود قوانین، در حدود کارهاى عقلایى، آزاد است. و ما در بعضى مطبوعات- حالا من اسم مطبوعات را نمى‏برم- لکن در بعض‏ مطبوعات مى‏بینیم که اینها از آزادى سوء استفاده مى‏کنند؛ به گمان اینکه یا به خیال اینکه آزادى است مى‏خواهند از مردم آزادى را سلب کنند. این مردم با این زحمتى که در این سالهاى طولانى کشیده‏اند و با این خونهایى که در این دو سال اخیر داده‏اند مى‏خواهند آزاد باشند. بعضى مطبوعات مى‏خواهند از اینها سلب آزادى بکنند؛ به اسم «آزادى قلم» بر خلاف مسیر ملت عمل بکنند. دست اشخاصى که مى‏خواهند اختناق در ملت ایجاد کنند، مى‏خواهند چپاولگرى کنند، بعضى مطبوعات دست آنها را دارند باز مى‏کنند؛ و این معنى، آزادى نیست؛ این معنى، خیانت است. اینکه داده مى‏شود به ملت، آزادى است؛ نه خیانت. آزادى قلم است؛ نه خیانت قلم. آزادى بیان است؛ نه بیان خائنانه.»


ایشان در ادامه مطبوعات را نمایانگر آرمان ملت‏ خوانده و خاطرنشان ساختند:

«باید مطبوعات در خدمت کشور باشند، نه بر ضد انقلاب کشور. مطبوعاتى که بر ضد انقلاب کشور هستند، اینها خائن هستند. مطبوعات باید منعکس‏کننده آمال و آرزوى ملت باشند. مسائلى که ملت مى‏خواهند، آنها را منعکس بکنند. البته آزادند که یک مطلب دیگرى هم که کسى مى‏گوید منعکس کنند؛ لکن در توطئه آزاد نیستند. ما از بعض مطبوعات، توطئه مى‏فهمیم؛ براى اینکه مى‏بینیم که مسائلى که به ضد انقلاب است، با آب و تاب و با طول تفسیر مى‏نویسند، و مسائلى که بر وفق انقلاب است، یا نمى‏نویسند، یا با اشاره رد مى‏شوند. این طور مطبوعات مورد قبول ملت نیست. مردم نمى‏خرند یک همچو روزنامه‏هایى را. و اگر گفته بشود بهشان که این روزنامه این طور است، مردم خودشان نمى‏خرند. این مردم آزادند در اینکه نخرند چنین روزنامه‏اى را. وقتى روزنامه خریده نشد، روزنامه بسته مى‏شود. همان طورى که بعضى روزنامه‏ها وقتى مردم نخریدند خودش بسته مى‏شود.


شما طریقتان این است که، از این به بعد توجه به این معنا داشته باشید که روى همین مسیر ملت رفتار کنید. همین طورى که ملت دارد مى‏رود رفتار کنید؛ نه اینکه به اسم آزادى قلم بر خلاف مسیر ملت مشى بکنید. آنهایى که، بعضى از این کسانى که جزء هیأت تحریریه‏اند و مى‏دانید که اینها اصلاح نمى‏شوند و اینها نمى‏توانند اصلاح بشوند، اینها عمال غیر هستند، اینها مى‏خواهند دست اجانب را باز به مملکت ما باز بکنند، آنها را باید کنار بگذاریم. و نویسنده زیاد است؛ نویسنده دیگرى وارد کار بشود.»


امام خمینی در بخش دیگر از سخنانشان با بیان این نکته که رسانه‏ها، مربى ملتند، خطاب به حضار فرمودند:


«در هر صورت، تمام رسانه‏ها مربى یک کشور هستند؛ باید تربیت کنند کشور را، افراد یک کشور را؛ و باید خدمت کنند به ملت. روزنامه از ملت است و براى ملت است؛ و چنانچه بر خلاف مسیر ملت بخواهد یک روزنامه‏اى- یا چیز دیگرى- رفتار بکند، خود ملت با او مخالفت مى‏کنند. لازم هم نیست که مخالفتش این باشد که بریزد و بزند و بشکند؛ نه، اینها این کار را نمى‏کنند؛ لکن روزنامه براى خواننده است، وقتى خواننده نباشد روزنامه نیست. رادیو براى این است که گوش کنند مردم؛ وقتى رادیو را درش را بستند و هیچ کس گوش نکرد رادیو نیست. در هر صورت، این چیزها به خدمت ملت است، نه بر خلاف مسیر ملت. هر نویسنده‏اى که بر خلاف مسیر ملت بخواهد بنویسد، این اسباب این مى‏شود که روزنامه بدنام بشود؛ گفته بشود که این روزنامه ملى نیست، این روزنامه براى اجانب است. و این البته بر خلاف مصلحت روزنامه است، و بر خلاف شغل روزنامه‏نویسى است. روزنامه نویس باید حفظ کند احترام خودش را؛ و حفظ احترام این است که روى مسیر ملت رفتار کند، خدمتگزار به ملت باشد. اگر چنانچه بر خلاف مسیر ملت و بر خلاف خواست ملت، عمل بکند، این پیش ملت، دیگر احترام ندارد.»


 


صحیفه امام، ج‏7، ص: 320-322


                       برگرفته از پرتال امام خمینی (ره)



  



نوشته شده در تاریخ 91/2/23 ساعت 1:27 ع توسط Admin


شکست طرحهاى براندازى نظام جمهورى اسلامى با استفاده از محاصره اقتصادى و سیاسى که از سوى امریکا در جهان پیگیرى مى‏شد و شکست این کشور در عملیات صحراى طبس پس از اشغال لانه جاسوسى امریکا، و ناکامى در تجزیه کردستان، هیأت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عیار سوق مى‏داد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یکجانبه امریکا مى‏گردید. از سوى دیگر افکار عمومى جهانیان که با فعالیتهاى امام خمینى در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعى همدلى با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط براى توجیه لشکرکشى مستقیم امریکا فراهم نبود و شرایط سیاسى و وضعیت متزلزل رژیمهاى حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامى را نمى‏داد. انتخاب عراق به‏عنوان آغازگر جنگ، انتخابى بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروى و بلوک شرق شناخته مى‏شد و درگیر شدن عراق با ایران به‏طور طبیعى شوروى و کمونیستها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار مى‏داد و تنشهاى احتمالى را منتفى مى‏ساخت. عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامى در منطقه، و کشورى نفتخیز بود و در صورت لزوم مى‏توانست تا مدتها با ثروت ملى خود و کمک دولتهاى مرتجع عربى بدون تحمیل هزینه‏اى مستقیم بر امریکا و بدون نیاز به حضور سربازان امریکایى و اروپایى جنگ علیه ایران را اداره کند، هرچند که در پیش‏بینیهاى اوّلیه امریکا و صدام جنگ درازمدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهاى اوّلیه هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.

روحیه قدرت‏طلبى صدام و خصومتهاى مرزىِ گذشته دو کشور نیز شرایطى ایده‏آل براى امریکا پدید مى‏آورد تا به صدام براى تجاوز و اشغال نظامى ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیات صادر کند. اگر در سالهاى نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائه‏شده از سوى ایران را بر اثبات این مدعا که امریکا همسو با اروپا و شوروى عامل اصلى جنگ بوده‏اند، نمى‏پذیرفت، بعدها در جریان جنگ نفت که امریکا رو در روى صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشرشده پرده‏ها را بالا زد و حقایق کتمان‏شده را آشکار ساخت.

به هرحال ارتش عراق در روز 31 شهریور 1359 تجاوز گسترده نظامى خویش را در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالى‏ترین نقطه مرز مشترک با ایران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ایران آغاز کرد.

پخش خبر آغاز جنگ عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامى مجامع بین‏المللى و قدرتهاى مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنى‏دار، و خصومت کینه‏توزانه همان قدرتها با جمهورى اسلامى ایران، و واقعیتهاى موجود در داخل کشور، و توان گسترده نظامىِ به کار گرفته‏شده از سوى بعثیها، شرایطى بس دشوار براى تصمیم‏گیرى پدید مى‏آورد. ایران در مقابل عمل انجام‏شده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش روى نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگى نابرابر با ابعاد و دورنمایى ـ به حسب ظاهر ـ تیره و مبهم و یا تسلیم شدن در برابر خواستهاى امریکا و پناه بردن به او براى واداشتن صدام به عقب‏نشینى، و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام.

اما این شرایط با همه دشواریهایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینى را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازد.

نخستین واکنشها و اوّلین پیامها و سخنرانیهاى امام خمینى در رابطه با تجاوز ارتش عراق از لحاظ شناخت شخصیت وى و نوع فرماندهى او بسیار جالب توجه است که در اینجا مجال بازگویى ظرافتها و ویژگیهاى آن نیست. امام بى‏درنگ فرمان مقاومت صادر کرد. در اوّلین تحلیلهایش طى سخنانى امریکا را عامل اصلى جنگ و حامى و تحریک‏کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر براى خدا به دفع تجاوز دشمن به‏عنوان یک تکلیف شرعى بپا خیزید شکست دشمن قطعى است هرچند که همه عوامل ظاهرى خلاف آن را ثابت کنند.

فرداى روز نخست تجاوز عراق، امام خمینى طى پیامى به ملت ایران خطوط اصلى نحوه اداره امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگى را در هفت بند کوتاه ولى بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود و متعاقب آن طى چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانى و هشت ساله ملت را با مدیریتى کم‏نظیر آغاز کرد.

امام خمینى در شرایطى دفاع مقدس ملت را هدایت مى‏کرد که جمهورى اسلامى رسماً از سوى امریکا و اروپا تحریم تسلیحاتى شده بود و براى یافتن یک قطعه هواپیماهایش مى‏بایست ماهها وقت صرف کند. بسیارى از کشورهاى جهان یا در مقابل تجاوز سکوت کرده و در وارد آوردن فشار بر ایران مشارکت داشتند و یا رسماً در صف حامیان صدام قرار داشتند. اکثریت قدرتهاى صنعتى و نظامى جهان هم در بلوک شرق و هم غرب از صدام پشتیبانى عملى مى‏کردند. ایران یکّه و تنها دفاع مى‏کرد و فقط ایمان به خدا و باور امدادهاى غیبى و هدایت مردى الهى، پشتوانه ملت بود. و شگفت آنکه این جبهه مظلوم و تنها، سرانجام پیروز شد و دشمن را قدم به قدم تا عمق خاکش عقب راند. هشت سال از زندگى امام خمینى در هدایت این دفاع مقدس سپرى شده است.

کمکهاى همه جانبه به صدام در روند شرایط جبهه‏هاى جنگ که به سرعت به نفع سپاه اسلام جریان داشت تغییرى ایجاد نکرد. همزمان با تشدید بمباران مناطق مسکونى و شلیک موشکها، امریکا ناگزیر از دخالت مستقیم شد. ناوهاى جنگى فرانسه، انگلیس، امریکا و روسیه به آبهاى خلیج فارس وارد شدند. امریکا تنها راه باقیمانده را بین‏المللى کردن بحران جنگ و درگیر ساختن مستقیم کشورهاى دیگر مى‏دانست. جنگ موسوم به جنگ نفتکشها را آغاز کردند. مأموریت نیروهاى اعزامى، جلوگیرى از صدور نفت ایران و توقف و بازرسى کشتیهاى تجارى و جلوگیرى از صدور کالاهاى اساسى به جمهورى اسلامى بود. در این ماجرا کشتیهاى متعدد تجارى و حامل نفت ایران مورد حمله موشکها و بمبارانهاى هوایى قرار گرفت و چاههاى نفت متعلق به ایران در آبهاى ساحلى خلیج فارس به آتش کشیده شد. امریکا در آخرین اقدام تجاوزکارانه‏اش دست به جنایتى هولناک زد و هواپیماى مسافربرى‏ایرباس جمهورى اسلامى (پرواز 655) حامل 290 زن و کودک و مرد مسافر را در 12 تیرماه 1367 بر فراز خلیج فارس با شلیک دو فروند موشک از ناو هواپیمابر وینسنس سرنگون و کلیه مسافرین آن را قتل عام کرد و دنیاى زور و بیگانه از حقیقت و راستى بر این جنایت چشم پوشید چرا که در مورد مردمى اتفاق افتاده بود که اسلام را فریاد مى‏کردند و این در نگاه غربیهاى متمدن گناهى است نابخشودنى! همان گناهى که مظلومین بوسنیایى در اروپا به اتهام آن قتل عام شدند. صدام نیز کارنامه جرایمش را در جنگ تحمیلى با جنایتى هولناکتر که در تاریخ بشر با چنین ابعادى سابقه ندارد به پایان رسانید: بمباران شیمیایى شهر عراقى حلبچه و خفه‏شدن دردناک بیش از پنج هزار شهروند بى‏دفاع که اکثر آنها را کودکان و سالخوردگان تشکیل مى‏دادند. سازمان ملل و شوراى امنیت در مقابل این فاجعه نیز مسئولیتى احساس نکردند! لشکرکشى غربیها به خلیج فارس و آنچه که در ماههاى آخر جنگ هشت ساله اتفاق افتاد همه به خاطر آن بود که اینک سپاه اسلام در موضعى کاملاً برتر قرار گرفته و دشمن را در اکثریت مناطق اشغال‏شده به پشت مرزهایش فرارى داده بود و مى‏رفت تا اساس فتنه را از منطقه برکند. سقوط صدام به دست سپاه اسلام کوس شکست چندین قدرت بزرگ جهان را در مقابله با انقلاب اسلامى به صدا درمى‏آورد. اینک برخلاف گذشته همه تلاشهاى امریکا و شوراى امنیت بر مسدود کردن راه پیشروى رزمندگان ایرانى و جلوگیرى از سقوط صدام متمرکز شده بود.

قطعنامه 598 شوراى امنیت از تصویب گذشت. این قطعنامه قسمت عمده نقطه نظرات و شرایط قبلى ایران براى ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آنها اصرار مى‏ورزید ولى سازمانهاى بین‏المللى به امید پیروزى صدام زیر بار نمى‏رفتند، پذیرفته بود. تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضدانسانى که در ماههاى آخر جنگ از ناحیه جنگ‏افروزان پدید آمده بود سبب شد تا به فرمان امام هیأتى از کارشناسان نظامى و سیاسى و اقتصادى متعهد ایران ابعاد وضعیت تازه را بررسى نمایند. این گروه در پایان بررسى به اتفاق آرا، نظر خویش را مبنى بر آماده بودن نسبى شرایط براى اثبات حقانیت جمهورى اسلامى در دفاع مقدس هشت ساله و ترک مخاصمه براساس مفاد قطعنامه 598 اعلام کرد.

پیام امام خمینى معروف به پیام قبول قطعنامه (29/4/1367 مطابق با 20 ژوئیه 1988) از حساس ترین تصمیم های رهبری امام خمینی است که در آن کارنامه جنگ تحمیلى و ابعاد آن به روشنى بازگویى شده و خطوط آینده نظام و انقلاب اسلامى در همه زمینه‏ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایدارى بر آرمانها و اهداف انقلاب ترسیم شده است. تعبیر امام خمینى از پذیرش قطعنامه به‏عنوان «جام زهر» خود حقایقى ناگفته دارد و حاوى نکات ظریف بسیارى است که بیان آنها در این مقاله نمى‏گنجد و فقط به ذکر فرازى از پیام امام در این رابطه بسنده مى‏شود:

و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مى‏دیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلاً خوددارى مى‏کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى‏دانم. و خدا مى‏داند که اگر نبود انگیزه‏اى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمى‏بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.( صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.)

همچنان که امام خمینى بارها هشدار داده بود که ادعاهاى صلح‏طلبى صدام فریبى براى افکار عمومى است، پس از قبول قطعنامه از سوى ایران، صدام حسین دست به جنگ‏افروزى و حماقتهاى تازه‏اى زد و در جبهه‏هاى جنوبى دوباره به اشغال بخشهایى از این منطقه پرداخت. انتشار پیام شورانگیز و عاطفى امام خمینى بار دیگر موجب بسیج عمومى در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصى نقاط کشور سراسیمه به‏سوى جبهه‏هاى جنگ شتافتند و عوامل بعثى را با تحمل شکستى دیگر وادار به فرار ساختند. براى صدام راهى جز پذیرفتن شکست باقى نمانده بود. اینک به خواست خداوند، همان گونه که امام خمینى وعده داده بود ملتى که روزگارى جنگى ناخواسته را بر او تحمیل کردند با اهداى عزیزانى بسیار و آفرینش حماسه‏هایى که نمونه‏هاى آن را تنها در جنگهاى صدر اسلام خوانده‏ایم در وضعیتى قرار داشت که صلح را بر دشمن مغرور گذشته و مفلوک کنونى خویش تحمیل مى‏کرد. صدام با اشاره امریکا آمده بود تا ایران را تجزیه کرده و کار انقلاب را یکسره کند اما اینک براى حفظ جان و حکومتش بر مردم مظلوم عراق چاره‏اى جز قبول شرایط ملت انقلابى ایران نداشت.

بدین ترتیب جنگ تحمیلى هشت ساله به پایان رسید. آغازگران جنگ به هیچ یک از هدفهاى خویش نرسیدند. نظام جمهورى اسلامى نه تنها سرنگون نشد بلکه در پرتو وحدت ملى مردم مسلمان ایران، تکلیف کلیه عوامل ستون پنجم را در داخل کشور یکسره کرد و اقتدار خویش را در حاکمیت بر تمامى پهنه‏هاى داخلى تثبیت کرد. در پهنه بین‏المللى نیز به‏عنوان یک قدرت با ثبات و غیرقابل شکست حضور خود را به اثبات رسانید و حقانیت خود را على‏رغم هشت سال تبلیغات مداوم خصمانه غربیها ثابت کرد و پیام خویش را ابلاغ نمود. و البته دراین راه مقدس بهاى سنگین لازم را نیز پرداخت کرد.

پس از برقرارى صلح نسبى، امام خمینى در تاریخ 11/7/67 طى پیامى در نُه بند سیاستها و خطمشى بازسازى کشور را براى مسئولین جمهورى اسلامى ترسیم نمود. مطالعه دقیق همین دستورالعمل براى دریافت عمق دوراندیشى امام و در عین حال، اصالت ارزشها از نگاه او کافى است. صحیفه امام؛ ج 21، ص 155- 159. ضمناً پس از ده سال تجربه نظام جمهورى اسلامى ایران، امام خمینى در تاریخ 4/2/1368 به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامى طى نامه‏اى به رئیس جمهور وقت (حضرت آیت‏الله خامنه‏اى) هیأتى از صاحب‏نظران و کارشناسان را مسئول بررسى و تدوین اصلاحات لازم در قانون اساسى براساس هشت محور تعیین‏شده در همین نامه نمود. اصلاح مواد مربوط به شرایط رهبرى، تمرکز در قوه مجریه و قضاییه و صدا و سیما و وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام از اهمّ این موارد بود. صحیفه امام؛ ج 21،همان؛ ص 363-364. مواد اصلاح‏شده قانون اساسى در تاریخ 12 آذر 1368 (بعداز رحلت امام) به همه‏پرسى گذاشته شد و با اکثریت مطلق آرا به تأیید ملت ایران رسید.

از وقایع این دوران می‏توان به پیش‏بینى فروپاشى قطب مارکسیستى جهان در پیام امام خمینى به گورباچف اشاره نمود.

امام خمینى با بصیرتى غیرقابل درک براى محاسبه گران مادى، در تاریخ 11/10/1367 طى نامه‏اى خطاب به گورباچف با تعبیر «صداى شکستن استخوانهاى کمونیسم» به ناکامى کمونیستها در سیاستهاى مذهب‏ستیز آنان، اشاره کرد و از گورباچف خواست که به جاى امید بستن به ماده‏پرستى غرب، به خدا و مذهب روى آورد. امام تصریح کرده بود:

مشکل اصلى کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست. همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. صحیفه امام؛ ج 21،همان؛ ص 363-364.

متأسفانه رهبران روسیه این هشدارها و نصایح امام را جدى نگرفتند و شرکتهاى امریکایى و اروپایى، روسیه کنونى را بازیچه مطامع اقتصادى خویش قرار داده و نوعى دیگر از استثمار در حال شکل‏گیرى است که دورنماى آینده آن جز تیرگى و بن بست نخواهد بود مگر آنکه مردم این کشور به خود آیند.

جالب آنکه وقتى شواردنادزه وزیر خارجه وقت شوروى براى ارائه پاسخ گورباچف به دیدار امام خمینى آمد، با شگفتى دید کسى که با آن صلابت و صراحت به یکى از دو ابرقدرت جهان هشدار و پیام داده است، در خانه‏اى کوچک و گلین در جماران و در اتاقى دوازده مترى با وسایلى در نهایت سادگى و بدون آنکه حتى اندک اثرى از تشریفات معمول دیده شود، با طمأنینه و استوارى با ملاقات‏کنندگان دیدار مى‏کند و در کنارش قرآن، جانماز و تسبیح، و تعدادى روزنامه و یک رادیوى معمولى قرار دارد. شگفتى شواردنادزه زمانى بیشتر شد که متوجه گردید براى نشستن همراه بلندپایه روسى‏اش باید روى صندلى چوبى بسیارى معمولى بنشینند! شاید وقتى که پیرمرد مؤمنى که در خدمت امام بود، تنها وسیله پذیرایى این دیدار مهم، یعنى استکان چاى را با قندان ساده مقابل وزیر خارجه قطب شرق جهان گرفت او تصور کرده باشد که آنچه مى‏بیند عمدى و استثنایى است؛ اما واقعیت خلاف این بود. امام در تمام ادوار حیاتش چه در زمان تنهایى و غربت و تبعید و چه در دوران زعامت دینى و رهبرى سیاسى تا لحظه رحلت، از زندگى ساده و بى‏آلایش خویش دست نکشید و هیچ گاه خود را در برابر مقامات اعتبارى دنیا هرچند بس مهم و بزرگ، مقید به تغییر رویّه نمى‏دید.

پس از جنگ عراق و ایران، رهبران سیاسى غرب تهاجم تازه‏اى علیه اسلام انقلابى آغاز کردند. آنان در سالهاى قبل در جریان دفاع ایران و در جریان رویارویى با حزب الله لبنان و جنبش اسلامى فلسطین و جهاد اسلامى افغانستان و ماجراى مرگ انورسادات به‏وسیله انقلابیون مسلمان مصرى (14/7/1360) دریافتند که حرکت اسلامىِ رو به رشد را نمى‏توان با سلاح و از طریق نظامى متلاشى ساخت. جبهه جدید، جبهه جنگ روانى فرهنگى و ایدئولوژیک بود. ایجاد جنگ بین شیعه و سنى نیز قبلاً با هوشیارى امام خمینى و مسئولین نظام اسلامى رنگ باخته بود. باید به ریشه‏ها و محرکهاى اصلى این جنبش یعنى مبانى عقیدتى و مقدساتى که عشق به آنها وحدت اهداف و روشهاى حرکت اسلامى اخیر را سبب شده است، حمله مى‏کردند. ماجراى تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل آیات شیطانى نوشته سلمان رشدى و حمایت رسمى دولتهاى غربى از آن سرآغازى بر فصل تهاجم فرهنگى بود. اگر جامعه اسلامى در مقابل توهینهاى این کتاب به پیامبر عظیم‏الشأن اسلام از خود مقاومت نشان نمى‏داد، خاکریز اوّل به راحتى فتح شده بود و پس از آن مبانى دینى و مقدساتى که اعتقاد به ماوراء طبیعت و ارزشهاى معنوى را در جوامع اسلامى باعث شده‏اند، با انواع شیوه‏ها مورد هجوم قرار مى‏گرفت. هویت اندیشه دینى و هویت وحدت بخش امت اسلامى را همین مقدسات تشکیل مى‏دهند و با مورد تردید قرار دادن اینهاست که جهان اسلام و حرکتهاى اسلامى را از درون بى‏هویت ساخته و در مقابل هجوم فرهنگ و ایدئولوژى غرب خلع سلاح مى‏کنند.

امام خمینى با توجه به دلایل و واقعیتهاى فوق در تاریخ 25/11/1367 در ضمن چند سطر کوتاه با صدور حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدى و ناشرین مطلع از محتواى کفرآمیز این کتاب، صحیفه امام؛ ج 21، 160 159. انقلابى دیگر برپا کرد. صفوف مسلمانان صرف نظر از مذاهب و زبان و کشورهایشان متحداً در برابر غرب ایستادند. پیامدهاى این واقعه موجودیت جامعه اسلامى را به‏عنوان یک امت واحده جلوه‏گر ساخت و نشان داد که مسلمانان على‏رغم اختلافات داخلى و مغایرتهاى جانبى هرگاه بدرستى رهبرى شوند مى‏توانند به‏عنوان پیشتازان حرکت احیاى ارزشهاى دینى در آینده جهان نقشى تعیین‏کننده برعهده بگیرند. همچنین صدور این حکم تصور اشتباه غربیها را در اینکه ایران با پذیرش قطعنامه از هدفهاى انقلابى اسلامى خود دست کشیده است، در هم ریخت.

چند حادثه در این سالها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح امام سنگینى مى‏کرد. شهادت مظلومانه حجاج بیت‏الله الحرام در کنار خانه خدا و در مراسم حج سال 1366 ، شرایطى که منجر به برکنارى قائم مقام رهبرى از سوى امام خمینى (در تاریخ 8/1/68) گردید از جمله حوادث ناگوار بود.

امام خمینی در پیامهای سالهای آخر عمر با برکت خویش بیشتر به جمع‏بندى مسائل گذشته و حال، و ترسیم دورنماى آینده، و بیان وظایف عمومى مسلمین در قبال مسئولیتهاى آتى پرداخته‌اند. به بیان دیگر امام خمینى احساس رفتن داشت و بر این اساس در سالهاى آخر سعى او این بود که مجموعه ارزشها و آرمانها و هدفهایى را که اساس نهضت براى تحقق آنها پایه‏ریزى شده بود، یادآورى کرده و اولویتهاى نظام جمهورى اسلامى و انقلاب جهانى اسلام را براساس این آرمانها و ارزشها ترسیم و بازگو نماید.

امام خمینى در این پیامها با ارائه ارزیابى خویش از دسته‏بندیهاى موجود در داخل جامعه ایران و در سطح جهان اسلام و همچنین تحلیل نظامهاى مسلط و حاکم بر جهان معاصر کوشیده است تا راه را براى انتخاب و تشخیص آیندگان هموار سازد و وظایف هریک از قشرها را براى شرایطى که او دیگر در میان آنها نیست، باز گوید.

امام خمینى چندین سال قبل از رحلت خویش در تاریخ 26 بهمن 1361 وصیتنامه سیاسى ـ الهى مفصل خود را بر همین مبنا و با همین انگیزه نوشته است. این وصیتنامه که تاکنون به زبانهاى مختلف ترجمه و چاپ شده است، پیام جاوید امام و حاوى اصول اندیشه و آرمانهاى امام و راهنماى همیشگى پیروان او خواهد بود.

امام خمینى در پیامهاى اخیر خویش با وضوح بیشترى بر این حقیقت پافشارى داشت که تنها راه نجات بشریت از بن‏بستهاى کنونى بازگشت به عصر دین و دین‏باورى است و یگانه راه رهایى ممالک اسلامى از وضعیت اسفبار کنونى بازگشت آنان به اسلام ناب و هویت مستقل اسلامى خویش است.








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ