بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 54057
کل یادداشتها ها : 109
از ویژگیهای یادگار امین امام آن بود که تلاش برای تحقق هدفهایش را از نزدیک و در میدان عمل میآزمود. او معتقد بود که صرفاً حضور در تصمیمگیریهای کلان و اشراف کلی بر مسائل به تنهایی کافی نیست بلکه باید شخصاً مسائل مربوط به هدفها را تجربه کرد، و لذاست که میبینیم با آنکه وی در دوران رهبری امام پس از پیروزی و دور? بعد از رحلت آن حضرت در مراکز مهم تصمیمگیریها و شوراهای عالی امور کشور حضور داشت، اما همیشه از طریق سفرهای مکرر و بصورت ناشناس، بخصوص در مناطق محروم و دورافتاده از نزدیک با مشکلات و گرفتاریهای مردم در تماس بود و از هر طریق و پیشنهادی که میتوانست این ارتباط را مستقیمتر و ملموستر نماید استقبال میکرد و چنانکه مسئولین کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد و بنیاد شهید در خاطرات خود نوشتهاند ایشان برای آنکه درد و رنج محرومین را بیشتر لمس کند و خود در رفع مشکلات آنان مستقیماً مشارکت داشته باشد، مصرانه خواستار عضویت در این نهادها شده و میخواست که به عنوان یکی از کارکنان این دو نهاد در اجر معنویِ رسیدگی به امور مستضعفین سهیم گردد.
در میدان مبارزه نیز همین مبنا را برگزیده بود و با آنکه نقشی انکارناپذیر در تنظیم ارتباطهای مبارزین با رهبری انقلاب داشت، خود نیز در موارد متعددی در امر تکثیر و انتشار پیامها و کتابهای امام و تشکیل گروههای مبارز و فعالیت در جلسات هیئتها و انجمنهای مذهبی و انقلابی و حتی فراگیری فنون نظامی و ساماندهی تظاهرات شرکت مینمود. در پروندههای ساواک سندهای فراوانی وجود دارد که از رفت و آمدهای مکرر وی به منزل مبارزین، شرکت در جلسات منزل شهید عزیز ـ آیةالله سعیدی ـ شرکت در جلسات مجمع وعاظ انقلابی تهران و همچنین هیئتهای مذهبی و انقلابی تهران و شمیران، تأمین بودجه برای گروههای مبارزاتی حکایت دارد.
حاج احمد آقا با سیمایی شاداب و خلقی گشاده و نیکو با مردم برخورد میکرد. خشم و عصبانیت به جز در برخورد با دشمنان انقلاب و امام از او ندیدیم. در برخوردهای شخصی بسیار زودگذشت و کریم بود. از کینهورزی نسبت به اشخاص حتی کسانیکه که بدترین برخوردها را با او داشتند بدور بود. در برخورد با اطرافیان و کسانی که در خدمتشان بودند – حتی افراد کاملاً معمولی که از جنبه ظاهری هیچگونه تناسبی بین موقعیت اجتماعی او و آنان نبود – هرگاه احساس میکرد که برخوردش سبب آزردگی خاطر آنان – ولو اندک – شده است با تواضعی باورنکردنی، حضوراً یا کتباً معذرتخواهی میکرد. هیچگاه و در هیچ موردی ندیدیم که آن عزیز با مردم و مراجعین و اطرافیان از موضع قدرت و از موضع موقعیتی که داشت برخورد کند. فردی با متانت و وقار و در عین حال با تواضع و فروتن بود. واقعاً به مردم به عنوان صاحبان انقلاب و کسانیکه با فداکاریها و نثار جان عزیزانشان زمین? حکومت اسلامی را فراهم کردهاند، مینگریست و از اینکه کسی در مقام ریاست و مدیریت به مردم فخرفروشی کند و به جای احساس خدمت احساس قدرت و سلطه نماید شدیداً برمیآشفت. خود را خدمتگزار مردم مینامید و بارها در حضور جمع میفرمود افتخار میکند که خادم مردم و خدمتگزار آنان است. واقعاً به این گفته اعتقاد قلبی داشت و از رفتارش با مردم و دلسوزیهایش برای مردم چه در جلسات تصمیمگیری برای رفع نیازهای آنان و چه در رفتار روزمره و اجتماعیش جز این از او مشاهده نمیشد. زندگیاش به تبعیت از امام سرشار از سادگی و بیآلایشی و زاهدانه بود.
حقیقتاً به مظاهر دنیا و مسائلی که سبب دلبستگی بسیاری از آدمیان میشود کاملاً بیاعتنا و از تجملات و تشریفات از هر نوعش متنفر بود. وقتیکه ناگزیر از حضور در محیطی میشد که بویی از تجملات و تشریفات داشت، میفرمود احساس میکنم که دارم خفه میشوم. به جز موارد معدودی که در رفت و آمدهای رسمی از محافظ و شرایط حفاظتی استفاده میکرد، عموم رفت و آمدهایش در سطح شهر با خودرو معمولی و غالباً پیکان به همراه یکی دو تن از دوستانش و بدون هیچگونه اثری از تشریفات معمول بود. با وجود صدها امکان مشروعی که میتوانست استفاده کند، از اول تا پایان عمر صاحب خانه و مِلک نشد و در منزل استیجاری زندگی میکرد. از حشر و نشر و مراود? با سرمایهداران امتناع میورزید و مکرر میگفت: یک موی مشهدی تقی و کربلایی نقی جنوب شهری را به صدتای اینها ترجیح میدهم. دوستان و رفقایش عموماً از مبارزین نهضت یاران امام بودند. رسیدگی به امور محرومین و رفع گرفتاریهای دردمندان را نه یک منّت بلکه وظیفهای شرعی میدانست. دوستان به یاد دارند و نقل کردهاند که بارها میفرمود بعد از نماز و روزه و واجبات شرعی هیچ امری واجبتر از رسیدگی به حال مردم و کمک به مستمندان نیست. میگفت اگر راحتیِ آخرت را میخواهید سعی کنید «خوب» باشید و در تفسیر خوب بودن میفرمود: خوب کسی نیست که فقط ذکر و ورد بگوید بلکه کسی است که همزمان با انجام تکالیف فردیِ شرعیاش به درددل مردم برسد و در حدی که در توان دارد باری از مشکلات آنان بردارد و وجودش مای? رفع گرفتاریها باشد نه سببی برای مشکل کردن زندگی بر دیگران، او این اصل را در تمام رفتارهایش چه در محیط خانواده و چه با همکاران و مردم رعایت میکرد. با وجود محدودیتهایی که بود و موقعیتی که داشت نه یکبار و دوبار بلکه به عنوان یک مبنا در زندگیاش شخصاً در رفع نیاز نیازمندان و گرفتارانی که به نحوی از مشکل آنان خبردار میشد کمک میکرد. عیادت مریض، صل? رحم و دیدار مستمر با منسوبین، سرکشی به آشنایانی که در مسیر زندگیشان گرفتاری پیش میآمد، احترام فوق تصور به پدر و مادر، توجه به هدایت و تربیت فرزندان، مشارکت در حل مشکلات زندگی و کمک به همسر و حفظ شأن همسر بعنوان شریک واقعی زندگی و پرهیز از تعصباتی که از روح و احکام اسلام واقعی بدورند، و عمل به وظایف شرعی از جمله اصولی بودند که در متن زندگیش به آنها پایبند بود. ارادتش به حضرت امام بیمانند بود و انقلاب و نظام اسلامی را از جانش بیشتر دوست میداشت. در وادی برخورد با کسانیکه آگاهانه با انقلاب و امام به مخالفت برمیخاستند ترحم را جایز نمیدانست. علیرغم آنهمه فداکاریهایی که در مسیر انقلاب کرده و آن نقش برجستهای که داشت در این رابطه هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود و بارها از زبان ایشان در موارد متعدد شنیدیم که میفرمود در مقابل فداکاری مردم و ایثار شهیدان و کرامت خانوادههای شهدا احساس شرم میکنم. برای خانوادههای شهدا حرمتی خاص قائل بود و انجام کارهای آنان را در اولویت قرار میداد و خدمت به آنها را عبادت میدانست. محضرش جلس? انس و الفت بود و از تکلف و القاب و عناوین هیچگونه خبری نبود و سعیاش بر این بود که با مخاطبین به گونهای عمل کند تا براحتی بتوانند حرف دلشان را بازگو کنند و درددل نمایند.
امانتداری و رازداری دو صفت برجست? او بودند. مصلحت نظام را به تمام مصالح فردی و اجتماعی خود مقدم میداشت.
به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ارادت خاص داشت و در روض? مصیبت اهل بیت و سرور آزادگان(ع) آشکارا گریه میکرد. بعد از رحلت امام به وضوح و در تمام حالات حتی در حال سرور و شادمانی در عمق نگاهش غمی عمیق مشاهده میشد که این غم را، حتی در تصاویر او به روشنی میتوان دید. همیشه نگران این بود که مبادا بعد از امام اختلاف سلیقهها و انحصارطلبیها موجب تفرقه و پراکندگی پیروان و یاران امام شوند. حفظ تعادل در برخورد با جریانات فکری و سیاسی که در اصول انقلاب و نظام هم عقیده هستند را یک اصل لازم برای بقای انقلاب میدانست و تجمع تمام قشرها و گرایشهای معتقد به راه امام در زیر خیمه ولایت و گسترده بودن چتر ولایت بر سر تمام کسانیکه به اصول قانون اساسی وفادارند را یگانه راه تداوم انقلاب برمیشمرد.
از شجاعتی امامگونه و صراحت لهجهای همانند او برخوردار و در بیان اعتقاد و انتقاد خویش صریح بود و از جمله کسانی بود که چه در زمان حیات امام و چه بعد از ایشان با صراحت از اصل آزادی – البته در همان محدودهای که از زبان ایشان قبلاً تعریف آن گذشت – همانند دیگر اصول انقلاب حمایت میکرد و معتقد بود که اگر فرهنگ محافظهکاری و خودسانسوری بر جامعه بویژه دو قشر پیشگام روحانی و دانشگاهی حاکم شود رخوت و بیتفاوتی و عدم مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه پدیدار خواهد گشت و در چنین شرایطی است که دورویان و فرصتطلبان میدانداری خواهند کرد و اصول انقلاب بتدریج کمرنگ و غیرت دفاع از این اصول نزد معتقدینِ منزوی شد? آن نیز کمرنگتر خواهد شد.
در دو سال آخر عمر مرحوم حاج احمد آقا فراغتی نسبی پدید آمد. سالها بود که مشغله فراوان سیاسی و اجتماعی و مسئولیتهای خطیر، او را از خلوت تنهایی که بسیار دوست میداشت محروم ساخته بودند. اواز این فرصت کمال بهره معنوی را برد.
او در این مقطع هر از چند گاه یکبار برای چند روزی با انقطاع از دیگران به خانهای دورافتاده در بیابانی کویری (در منطق? کوشک نصرت مابین تهران و قم) میرفت و به مطالعه کتب عرفانی حضرت امام خصوصاً چهل حدیث و دعا و راز و نیاز با خالق خویش میپرداخت و گاه نیز تنی چند از اهل دعا و معنا را در خلوت تنهایی خویش میپذیرفت. جالب آنکه در همین ایام نیز قبل از رفتن، میفرمود با آنکه بنا ندارم کسی آنجا بیاید اما هر وقت در رابطه با آثار امام کاری داشتید حتماً بیایید و کارها را بیاورید و ملاحظه خلوت مرا نکنید.
در ارتباط با تحصیلات و بعد علمی، ایشان پس از اخذ دیپلم در رشته علوم طبیعی به تحصیل علوم دینی روی آورد، البته پیش از آن و توأم با تحصیل علوم جدید، نیز به فراگیری مقدمات علوم حوزوی پرداخته بود مطالعه کتب ادبی و سیاسی و دینی و فقهی و افزایش اطلاعات علمی در رشتههای مختلف از جمله علاقمندیهای همیشگی ایشان بود و بدین لحاظ باید گفت او تا پایان عمر از هر فرصتی در این جهت استفاد? کافی برده است.
فراست و تیزهوشی از جمله امتیازاتی است که تمام آشنایان آن مرحوم به آن معترفند و به همین سبب نیز دو دور? مقدماتی و سطح حوز? علمیه را با سرعت و در حد بسیار مطلوبی نزد بزرگان حوزه علمیه قم طی کرد و همزمان با تحصیل به تدریس سطوح قبلی نیز اشتغال داشت و پس از آن دروس خارج فقه و اصول را نزد اعاظم حوز? علمیه فرا گرفت. مشوق و پشتوان? اصلی پیشرفتها و موفقیّتهای تحصیلی ایشان، نظارت دائمی پدر بزرگوارشان بوده است.
حضرت امام با وجود اقامت در نجف، هیچگاه از توجه به پیشرفت تحصیلی ایشان غافل نبوده و چنانکه در نامههای امام خطاب به ایشان (گنجین? دل، مصاحبه با آیةالله محمدی گیلانی) ملاحظه میکنیم اولین مسألهای که بعد از تذکرات اخلاقی در صدر سایر مسائل مرتباً متذکر شدهاند همین امر میباشد. اشراف حضرت امام بر گذران تحصیل دوره سطح و موفقیت در پیگیری دروس خارج فرزندشان و همچنین تدریس موفق ایشان را در همین نامهها به وضوح میتوان دید. مرحوم حاج احمد آقا وقتیکه برای پیگیری امر مبارزه و کسب علم از محضر درس خارج فقه امام در سال 1356 به نجف هجرت نمود در سطحی از علوم حوزوی قرار داشت که در آنجا مکاسب و کفایه میگفت، مطمئناً اگر فرصتها امکان ادام? تدریس ایشان را میداد و اگر اشتغالات فوقالعاده ایشان پس از هجرت به پاریس و همراهی با امام در جریان مسائل پیش از پیروزی انقلاب نمیبود، همان اشتغالاتی که امکان تدریس و افاضه علوم حوزوی را از امام نیز در این سالها گرفتند؛ با توجه به هوش سرشار و مدارج متقنی که او در مراحل مقدماتی و سطح و خارج فقه و اصول طی کرده بود در این وادی نیز همچون وادی مبارزه و سیاست و انقلاب، چهر? تابناکش روشنیبخش حوزههای علمیه میشد. بعد از رحلت حضرت امام علیرغم محدودیتها و مشغلهای که هنوز استمرار داشت، فرصتی اندک پیش آمد تا ساعاتی را به تدریس ادبیات عرب و مکاسب و کفایه بپردازند.
تسلط او بر مبانی فقه و اصول در ضمن درس کاملاً مشهود بود و تا نکتهای را عمیقاً تفهیم نمیکرد رد نمیشد. خصلت امانتداری ایشان در درسشان نیز کاملاً محرز بود و به همین سبب مقید بودند قبل از درس اقوال و آراء دیگر اصولیین را در موضوع مورد بحث ببینند و لذا درسشان توأم با نقد و تطبیق بود. خودشان میفرمودند و ما نیز شاهد بودیم که گاه چندین ساعت برای دریافت علت اختلاف رأی مرحوم آخوند (صاحب کفایه) با دیگر اصولیین و یا اختلاف آراء شارحین کفایه در برداشت از عبارت کفایه، به کتب و اقوال اصولیین مراجعه دقیق میکردند.
بعضی از اساتیدی که مرحوم حاج احمد آقا نزد آنان علوم حوزوی را فرا گفته است عبارتند از:
حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (خارج فقه)، آیةالله حاج آقا مصطفی خمینی (خارج اصول)، آیةالله فاضل لنکرانی (خارج فقه) آیةالله موسی زنجانی (خارج فقه) آیةالله محمدی گیلانی (شرح منظومه)، آیةالله رضوانی (اسفار)، آیةالله ابطحی کاشانی (سطح و خارج)، آیةالله خلخالی (سطح) و آیةالله سلطانی طباطبایی.
ایشان علاوه بر فقه و اصول، به مباحث فلسفی و عرفانی علاقهای وافر داشت و سالها از محضر درس بزرگان، شرح منظومه و اسفار آموخته بود و به دیگران نیز تعلیم داد. در باب منطق و فلسفه غرب نیز مطالعات گستردهای داشت و مکتبهای فلسفی و سیاسی معاصر غرب را میشناخت و نقد میکرد.
در شعر و ادب فارسی نیز پرمطالعه بود و بخصوص اشعار عرفانی حافظ و مولانا و سعدی و حضرت امام را بخوبی میشناخت و غزلیات فراوانی از حافظ و سعدی را حفظ بود.
در تفسیر معانی اشعار عرفانی بزرگان ادب فارسی، نظریات کارشناسی و متقنی داشت که گاه اهل فن را بشگفتی وا میداشت. ذوقی لطیف و شاعرانه داشت و از هنر و رشتههای هنری استقبال میکرد و در برخی از آنها نیز سررشته داشت.
در وادی سیاست با آنکه مدرک سیاسی نگرفته بود؛ به اعتراف دوست و دشمن یکی از برجستهترین نظریهپردازان سیاسی جمهوری اسلامی و بلکه جهان اسلام بود. در پیش بینی اهداف و عملکردهای آتی دشمنان و شناخت مسائل جهانی چنان بود که کمتر موردی در جلسات مهم تصمیم گیریها میتوان یافت که وی به استدلال بر نظریه خویش پرداخته باشد و آگاهان حاضر در جلسه و حتی کارشناسان متخصصی که قبلاً در آن مسأله نظر مخالف داشتهاند به رأی ایشان گرایش نیابند.