بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 65
کل بازدید : 54193
کل یادداشتها ها : 109
در حالى که اکثریت ملت ایران در فقر و محرومیت به سر مىبردند، و در زمانى که هر صداى حقطلبى در گلو خفه مىشد و زندانها و سیاهچالهاى ایران، انباشته از روحانیون خداجو و دیگر مبارزان راه حق و حقیقت بود، شاه و دستگاهش در تدارک عظیمترین و پر خرجترین مراسم، یعنى «جشنهاى دوهزار و پانصدسال? شاهنشاهى» بودند.
تبلیغات رژیم، به مناسبت برگزارى این جشنها، به حدّى گسترده و پرهزینه بود که با واکنش بیشتر محافل سیاسى و اجتماعى جهان و روزنامههاى معتبر و بزرگ روبرو شد و هم? آنها، به گونههاى متفاوت، زبان به اعتراض گشودند. رژیم که معمولاً به اینگونه انتقادها بىتفاوت بود، در این برهه نتوانست مقاومت کند. امیر اسداللّه علم ـ وزیر دربار شاه ـ در برابر سیل اعتراضات، در مصاحبهاى اعلام کرد که «برگزارى جشنهاى دوهزار و پانصدساله را نمىتوان با پول سنجید»! شاه نیز پس از برگزارى جشنها گفت: «بیشترین هزین? جشنها را خود مردم پرداختهاند». هر دو حرف ـ در اصل ـ درست بود؛ هزینهها به قدرى زیاد بود که سنجیدن آن با «پول» غیرممکن بود. این مخارج سرسامآور، در واقع از کیس? مردم تأمین شده بود.
ولخرجیها بهقدرى بود که محاسب? دقیق آن به هیچوجه امکان نداشت. براى مثال در صفح? اول روزنامهاى این خبر، جلب توجه مىکند: «سران کشورهایى که میهمان جشن شاهنشاهى خواهند بود، قالیچهاى دریافت خواهند داشت که تصویر خودشان بر آن نقش بسته است. بهترین هنرمندان اصفهان و تبریز، روزى 16 ساعت براى بافتن قالیچههاى جشن کار کردهاند» این، در حالى است که در همان شمار? روزنامه مىخوانیم «تخممرغ در همدان کمیاب است و نرخ آن افزایش یافته است.»
خشم مردم و گروههاى مبارز، فزونى مىگیرد؛ عمّال ساواک براى سرکوب آنها بسیج مىشوند و چند روز مانده به آغاز جشنها، اخبار روزنامهها از برخورد مأموران ساواک با گروههاى مبارز حکایت مىکند. از جمله این خبر را مىخوانیم: «در زدوخورد و تیراندازى ظهر سهشنبه، یک خرابکار مسلح و یک پلیس کشته شدند.»
ایجاد خفقان و ادام? سرکوب توسط ساواک، شاه را چنان خشنود مىسازد که نعمتاللّه نصیرى رئیس ساواک را از «سپهبدى» به «ارتشبدى» ارتقاء مىدهد. ضمناً براى فریب مردم، مجلس شورا را وادار به تصویب لایحهاى صورى مبنى بر آزادى 5000 زندانى مىکند.
در حالى که مردم شیراز، شاهد زشتترین و وقیحترین برنامههاى نمایشى در شهر خود هستند، طرحهاى خطرناک دیگرى نیز براى انحراف نسل جوان کشور در حال تدوین است. روزنام? کیهان طى چند شماره، «ضرورت آموزش جنسى به جوانان و نوجوانان» را مورد تأکید قرار مىدهد و در یکى از شمارههاى خود مىنویسد: «مسائل آموزش جنسى باید در برنامههاى درسى گنجانده شود .»
براى پذیرایى از سران کشورهایى که براى حضور در جشنها به ایران مىآیند، برنامههاى سنگین و ویژهاى تدارک شده است. انور سادات رئیس معدوم رژیم مصر، جزو اولین کسانى است که وارد کشور مىشود.
صدها خبرنگار و فیلمبردار با هزین? ایران، براى تهیه عکس و گزارش جشنها به ایران آمدهاند و روزانه بیش از 150 پرواز، بین تهران ـ شیراز، میهمانان را به پاسارگاد ـ محل برگزارى جشنها ـ مىرساند. شاه و اطرافیانش، از کورش به عنوان «شاه شاهان» مایه مىگذارند. صفحات روزنامهها، پر از آگهىهاى تبریک فرمایشى است و خبرها، همه مربوط به ورود سران و رؤساى جمهور کشورها به ایران است.
روز موعود فرا مىرسد و شاه در حضور دهها هزار نفر که در پاسارگاد و در کنار قبر کورش جمع شدهاند، در سخنرانىاش مىگوید: «کورش! شاه بزرگ!... آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و همواره بیدار خواهیم بود!» و بدین ترتیب پرهزینهترین جشن تاریخ در روز 20/مهر/1350 برگزار مىشود . در روزى که سخن از سربلندى و عظمت ایران و مردم آن مىرود، در روزنامه از قول رئیس یکى از انجمنهاى شهر مىخوانیم که «به علت کمبود سهمی? گندم، نرخ نان را نمىتوان تثبیت کرد» و بدین ترتیب، ابتدایىترین ماد? غذایى مردم کمیاب مىشود.
پرداخت رشوه به روزنامههاى خارجى از سوى رژیم ادامه دارد. روزنامههاى تایمز و لوموند با هزین? سفارت شاهنشاهى در لندن و پاریس، به مناسبت برگزارى جشنها، ویژهنامه منتشر مىکنند و در آلمان، کتاب فرمایشى «بررسیهاى ایران» انتشار مىیابد. رادیو بى بى سى هر روز نیم ساعت برنامه جشنهاى شاهنشاهى را پخش مىکند.
صفحات اول روزنامهها، پر است از عکسهاى شاه و دیکتاتورهاى دیگر: شاه و ملک حسین پادشاه اردن، شاه و هایلا سلاسى امپراتور اتیوپى، شاه و چائوشسکو رهبر رومانى، شاه و سادات رئیس رژیم مصر. شاه و معاون رئیس جمهورى آمریکا، شاه و پادگورنى صدر هیأت رئیس? اتحاد جماهیر شوروى، فرح و همسر مارکوس دیکتاتور فیلیپین و...
جشنها که تمام شد، شاه با خبرنگاران به گفتگو مىنشیند. او دربار? هزین? جشنها که سوژ? مطبوعات خارجى شده بود، اظهار مىدارد: «... من شخصاً تصور نمىکنم که هزین? جشن، بیش از دو مهمانى که براى مهمانان خود دادیم بشود!» و باز در این باره مىگوید: «امسال با وجود به اصطلاح مخارجى که مىگویند براى جشنها شده، از هر سال رشد ما بیشتر است!» موقعى که یکى از خبرنگاران آزاد دربار? تعداد زندانیان سیاسى مىپرسد، پاسخ مىدهد: «تعداد زندانیان سیاسى ایران، درست به انداز? تعداد خائنین این کشور است !»
خبرنگار یونایتدپرس از شاه مىپرسد: «ملتى که سه هزار میلیون دلار بدهکار است، چرا باید این خرجها را بکند؟» شاه که از این پرسش یکّه خورده است، جواب مىدهد: «ممالکى را مىشناسم که چند صد میلیارد دلار مقروض هستند و ضمناً مخارج تبلیغاتى شرکتهاى داخلى آنها در سال از چند میلیارد دلار تجاوز مىکند!»
ضمن این که تبلیغات روزنامههاى وابسته دربار? جشنها ادامه دارد، ناگهان این خبر در صفحات اول مطبوعات منتشر مىشود که «به فرمان شاهنشاه، سپاه دین تشکیل مىشود»! بدین ترتیب، آموزش عدهاى از وابستگان رژیم به عنوان «سپاه دین»، و اعزام طلاب علوم دینى به سربازى مطرح مىشود. در این برنامه قرار است طلاب مشمول و فارغ التحصیلان دانشکد? الهیات، در «سپاه دین» خدمت کنند!
روز دوّم آبان ماه 1350، اسداللّه علم وزیر دربار شاه، هزین? جشنهاى شاهنشاهى را به دروغ 16 میلیون و 800 هزار دلار اعلام مىکند!
در حالى که شاه و دارودستهاش با پول ملت فقیر و محروم ایران، به عیش و نوش مشغولند و در کنار سران و دیکتاتورهاى دیگر کشورها غرق مستى و بىخبریند، امام خمینى(س) در خان? مسکونى محقرش، در جوار بارگاه ملکوتى حضرت على(ع) در نجف اشرف، خون دل مىخورد.
امام، زمانى که هنوز حدود چند ماه به برگزارى «جشنهاى دوهزار و پانصدسال? شاهنشاهى» مانده است، یعنى در اول تیر/1350، مىفرمایند: «معالأسف براى من کاغذهایى از ایران مىرسد و شکایاتى از ایران راجع به اوضاع مىرسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد.» امام خمینى (س) سکوت محافل دینى را در آن بره? حساس جایز نمىدانند و فریاد مىزنند:
«جشن براى آنى باید گرفت که براى اینکه یک خلخـالى از پاى یک نفر معاهد ، ـ معاهده ـ در مىآید آرزوى مرگ مىکند نه کسى که اگر یک دفعه یک شعارى بر خلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشتهاند که دخترها را اینقدر زدهاند که پستانهاى اینها محتاج به جراحى است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بىاطلاع است. [گری? حضار] فضاحتهاى دیگرى که کردند قابل ذکر نیست. چرا؟ براى اینکه شعار دادند که ما جشن 2500 ساله را نمىخواهیم؛ ما گرسنه هستیم؛ گرسنگى مسلمانها را رفع کنید؛ جشن نگیرید؛ روى مردهها جشن نگیرید.»
امام در بخش دیگرى از سخنان خود مىفرمایند:
آقا به هوش بیایید؛ نجف را بیدار کنید. اعتراض کنید. اگر صدتا تلگراف از نجف برود که با کمال ادب، آقاى کذا و کذا ـ «اعلى? کذا» ـ با کمال ادب برود که آقا این گرسنهها را سیر کنید؛ این مقدار خرجى که براى این امور مىخواهى بکنى خرج این ملت بیچار? گرسنه بکن؛ خرج این ورشکستههاى بیچاره بکن که بعضىشان فرار کردند از ایران؛ در همینجا هستند، در نمىدانم جاهاى دیگر هم بعضى. اگر یکصد تا تلگراف از اینجا، از علماى اینجا، از فضلاى اینجا، از طلاب اینجا برود، احتمال تأثیر دارد لکن کو که یک همچو چیزى بشود؟
با تمام تضییقاتى که براى رسیدن نوار سخنرانى امام خمینى (س) توسط رژیم به وجود آمده بود، متن نطق امام به ایران رسید و تأثیر بسزایى برجاى گذاشت. ساواک، در آن روزها هر نوع اعتراضى را سرکوب مىکرد ودستگاههاى تبلیغاتى، اعم از جراید و رادیو و تلویزیون، با تمام توان دربار? چگونگى برگزارى جشنها داد سخن مىدادند، امّا تودههاى مسلمان و آگاه نسبت به آنچه در کشورشان مىگذشت، سخت خشمگین بودند و همه جا سخن از ولخرجیهاى شاه و ایادى او بود.
بدیهى است سخنان امام در محافل دانشجویى خارج از کشور نیز بازتاب گستردهاى داشت. پرسشهاى تند خبرنگاران خارجى که براى تهی? عکس و گزارشهاى مربوط به جشنها به ایران آمده بودند، از شاه دربار? هزینه سنگین جشنها، دلیلى بر آگاهى آنها از موضوع بود و مسلماً اینگونه موارد، توسط افراد متعهد و مبارز در اختیار آنها گذاشته شده بود. این نطق و دیگر سخنرانیهاى افشاگرانه امام بود که سرانجام به نتیجه انجامید و سرنگونى رژیم شاهنشاهى را درپى داشت.
در ادامه بخش هایی از سخنان حضرت امام که در جمع علمای نجف در روز اول تیر 1350 ایراد شده است را با هم می خوانیم:
«... آقا اینهایى که من عرض مىکنم مطلب تصورى نیست. مع الأسف براى من کاغذهایى از ایران مىرسد و شکایاتى از ایران راجع به اوضاع مىرسد که دائماً روح مرا در عذاب دارد. از شیراز یکى از علماى محترم شیراز- سلّمه اللَّه- نوشتهاند به اینکه [در] عشایر جنوب اینجا قحطى واقع شده است، در جنوب؛ و عشایر اینجا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستند که بچههایشان را در معرض فروش قرار دادهاند. از فسا یکى از علماى آنجا به من نوشته است به اینکه- باز همان وضع را نوشته است لکن این تکه آخر را ننوشته است راجع به گرفتاریهاى آنها و اینکه من- که یک مثلًا اهل علمى هست ایشان- در فکر افتادم که با یک زحمتى براى اینها یک نانى، یک لباسى، یک چیزى تهیه کنم. بنده هم اجازه دادم اینکه از سهم امام این کارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشتهاند که در بلوچستان و سیستان و اطراف خراسان، آنجا یک قحطى و گرسنگى شده است که مردم هجوم آوردهاند به شهرهاى بزرگ؛ و از گرسنگى نه حیواناتى دارند و نه حیوانِ خود را مىتوانند ضبط کنند و از گرسنگى این طور هستند. اطراف مملکت ایران در این مصیبت گرفتار هستند و میلیونها تومانش خرج جشن شاهنشاهى مىشود! براى خود شهر تهران، از قرارى که یک جایى نوشته بود، براى جشن خود تهران هشتاد میلیون تومان اختصاص داده شده است. این راجع به خود شهر است. کارشناسهاى اسرائیل براى این تشریفات دعوت شدهاند. به طورى که خبر شدم و نوشتهاند به من، کارشناسهاى اسرائیل مشغول بپاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست مىکنند این اسرائیل که دشمن با اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است، این اسرائیل که «مسجد اقصى» را خراب کرد و دیگران مىخواستند ترمیم کنند و روپوشى کنند جرم اسرائیل را، براى این اسرائیل نفت از ایران رفته است. از قرارى که گفته شده است و در رادیوهاى بزرگ دنیا گفته شده است، کشتى نفت ایران براى اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است رفته است. اینها شاههایى است که برایشان باید جشن بگیرید!
شاهنشاهى روسیاه
شاهنشاهى ایران، از اولى که زاییده شده است تا حالا، روى تاریخ را سیاه کرده است. جنایات شاههاى ایران روى تاریخ را سیاه کرده است. برج از سر درست مىکردند: سر مردم را مىبریدند، قتل عام مىکردند، بعد برج درست مىکردند با آن. براى این شاهها ما باید، ملت اسلام باید جشن بگیرد! باید بازار تهران- حتمى است- بازار تهران باید از سرمایه خودشان بدهند براى این جشنها. جشن براى او باید گرفت که در پناه او مسلمین راحتند؛ جشن براى آنى باید گرفت که براى اینکه یک خلخالى از پاى یک نفر معاهد،- معاهده- در مىآید آرزوى مرگ مىکند نه کسى که اگر یک دفعه یک شعارى بر خلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بریزند در دانشگاه. آقا نوشتهاند که دخترها را این قدر زدهاند که پستانهاى اینها محتاج به جراحى است، در همین چند وقت واقع شده است و نجف بىاطلاع است. [گریه حضار] فضاحتهاى دیگرى که کردند قابل ذکر نیست. چرا؟ براى اینکه شعار دادند که ما جشن 2500 ساله را نمىخواهیم؛ ما گرسنه هستیم؛ گرسنگى مسلمانها را رفع کنید؛ جشن نگیرید؛ روى مردهها جشن نگیرید. آقا برسانید به دنیا؛ چرا نجف این قدر خواب است؟ ما مسئول نیستیم؟ تمام کار ما براى مسلمین درس است؟ فقط همین، که ما درس بخوانیم؟ ما نباید به درد مسلمانها برسیم؟ ما نباید اعتراض کنیم که چرا نفت ایران و اسلام را براى مملکتى که در حال جنگ با مسلمین است مىفرستید؟ این اعتراض ندارد؟ نباید این گفته بشود؟ ما براى چه سلاطینى، براى چه سلاطینى جشن بگیریم؟ مردم چه خوشى از سلاطین [دارند]؟ براى آغا محمد خان قَجَرْ ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما- زمان خود من- بوده است آن روسیاهیهایى که به بار آوردند؛ براى کسانى که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آن طور قتل عام کردند که خونهایش به دیوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسى نبیند، ما جشن بگیریم؟! براى آنکه 15 خرداد را پیش آورده، و به طورى که گفتهاند و یکى از علماى قم به من گفت که در قم چهار صد نفر را کشتهاند و روى هم رفته گفته مىشود که پانزده هزار مردم را قتل عام کردهاند، ما جشن بگیریم؟! براى اینها ما باید جشن بگیریم؟! خوبهاى اینها شقاوت داشتند. یکى از آنهایى که جزء خوبها حسابش مىکنند و شاید فواتح برایش خوانده مىشود، براى خاطر اینکه یکوقت به کالسکه او جسارت کرده بود یک فوج گرسنه- در بین راه حضرت عبد العظیم یک فوج گرسنهاى نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بیچاره بودند، یک سنگى هم پرت شده بود یا کرده بودند طرف کالسکه او- گفت که این فوج یا این دو فوج را طناب بیندازید، بردند طناب انداختند [و] عده کثیرى را با طناب خفه کردند. و یکى از وزراى بزرگ، یکى از اشراف ایران، رفت اعتراض کرد که آقا اینها بنده خدایند، چرا این جور مىکنید. این خوبهایشانند، بدهایشان که وا مصیبتاست که ما داریم مىبینیم.
کوثر، جلد اوّل، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی(س)،373