بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 65
کل بازدید : 54237
کل یادداشتها ها : 109
هیأت شرکتکننده در کار محاسبات وزارت دارایی بعد از شهر روز دهم تیرماه سال 1358 در قم به حضور امامخمینی رسیدند؛ امامخمینی در این دیدار با توصیه بر لزوم عبرتپذیرى از تاریخ فرمودند:
«تاریخ و آنچه که به ملتها مىگذرد، این باید عبرت باشد براى مردم. از جمله، تاریخ عصر حاضر ببینیم که چه شد که یک همچو قدرتى از بین رفت، دولتها ببینند که براى چه این طور منهدم شد یک همچو قدرتى، و اجزاى دولتى، ادارات، ببینند که چه شد قضیه؛ و موجب عبرت همه باشد.
هر دولتى که متکى بر ملت نباشد، بلکه مقابل ملت بایستد، این عاقبتش، و لو یک قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همین عاقبتى که این پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضا خان کارى کرد که بین ملت هیچ پایگاهى نداشت. و من شاهد قضیه بودم که متفقین که به ایران رو آوردند و ایران را گرفتند و همه چیز ایرانىها در معرض خطر بود، وقتى که نتیجه این شد که رضا خان رفت شادى کردند مردم! من به این پسر نادانش گفتم که تو نکن کارى که همان طورى که پدرت رفت و شادى کردند، براى رفتن تو هم شادى بکنند. و نشنید. و دیدید که براى این بیشتر شادى کردند! و حق هم همین بود؛ چرا؟ براى اینکه بین مردم پایگاه نداشت. اساس این بود که یک دولتى که خیانتکار است، این نمىتواند با مردم بسازد. و براى خیانتکارىاى که دارد و چپاولگرىاى که مىکند و وابستگى به بیگانگان که دارد، این همیشه از خودش مىترسد. یک دولتِ همیشه نگران است که مبادا این خیانتها که کرده است، ملت جبران بکند و ملت تلافى کند. از این جهت، اینها مجبورند به اینکه با ملت به فشار و ارعاب عمل کنند. و لهذا هر روز که مىگذرد فشار آنها زیادتر مىشود؛ تنفر ملت هم از این طرف زیادتر. در این پنجاه و چند سال، اینها هر روز فشارشان زیادتر شد؛ و هر روز ملت از آنها تنفرش زیاد شد؛ تا رسید به آنجایى که دیدید که تمام ملت، نه یک قشر، دو قشر، همه ملت، یکدفعه از او رو برگرداندند. و چون بین مردم هیچ پایگاه نداشت نتوانست. نه خودش توانست؛ و نه قدرتهاى بزرگ توانستند او را نگه دارند.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی با اشاره به سرنوشت رضاخان و محمدرضا شاه، آن را درسى براى دولتها دانسته و بیان داشتند:
«وقتى یک ملت یک چیزى را خواست، نمىشود خلافش را کسى عمل بکند. و ملت ما همه با هم خواستند که رژیم طاغوتى نباشد، و لهذا کوششهایى که دولتهاى بزرگ و ابرقدرتها هم کردند براى نگهداشتن او به جایى نرسید و نتوانستند نگهش دارند. این باید یک سرمشقى براى دولتها باشد.
دولتهایى که در عالم هستند که ببینند که چه شد که یک همچو قدرت بزرگى که همه قدرتها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتیبانى مىکردند، نه فقط ابرقدرتها، این قدرتهاى کوچکتر هم، اینها هم از او پشتیبانى مىکردند و مىشود گفت که همه قدرتهاى شیطانى جمع شده بودند با هم که این را حفظش کنند و نتوانستند. این باید یک سرمشقى باشد از براى دولتها که وظیفه خودشان را بدانند. چه دولتهایى که بعدها در ایران تشکیل مىشود، و امید است که دولت اسلامى- انسانى باشد، و چه دولتهایى که در خارج این مملکت هستند، این باید یک سرمشقى براى آنها باشد که با ملت چه بکنند، چه جور رفتار بکنند. اگر با ملت اینها رفتار خوب کرده بودند، همه قدرتها مىخواستند اخراجش کنند نمىتوانستند. اگر ملت پشتیبان او بود و مردم مىخواستند او را، فرض کنید که دولتهاى بزرگ مىخواستند او را بیرونش کنند، قدرت ملت او را نگهش مىداشت؛ نمىتوانستند کارى با او بکنند. چنانکه عکسش هم همین طور بود، که همه خواستند باشد، ملت گفت نه، تمام شد.»
حضرت امام در این دیدار بر لزوم مردمیبودن رهبران دولتهای اسلامی و تلاش همهجانبه برای سازندگی کشور تأکید کردند:
«ملتها و دولتها باید با هم تفاهم داشته باشند. یعنى دولت جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد، که مردم به آنها محبت داشته باشند؛ احساس دوستى و محبت بکنند. نه اینکه وقتى که شهربانى بیاید یا مأمور شهربانى بیاید توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند. چنانکه در این نقاط این طور بود. بلکه در طول سلطنت این طور بودند. در سلطنتى که- یعنى در حکومتى که، «سلطنت» که نباید گفت- در حکومتى که در اسلام هست این طور است که آنکه رأس است با آنکه در لشکر واقع شده است و در ارتش واقع شده است، و آنکه در ادارات واقع شده، همه اینها با سایر ملت فرقى ندارند که از هم جدا باشند، همین ملت هستند که یک مقدارى از آنها ارتش شده، و یک چند تا از آنها هم حکومت را اداره مىکنند و اینها. و وقتى که رئیسشان بیاید توى جمعیت، هیچ باکى از این ندارد که مردم با او چه مىکنند. هیچ. براى اینکه با آنها خوبى کرده است. وقتى خوبى کرد، مردم هم با او خوب هستند. شما دیدید که یک روز نمىتوانست، یک ساعت نمىتوانست، محمد رضا بیاید توى مردم! اگر مىخواست از این خیابان عبور کند، قبل از اینکه بیاید از این عبور کند، تمام منازل- آن طور که مىگفتند- تمام منازلى که در سر راه او بود کنترل مىشد! سازمان امنیت مىفرستاد تمام اینجاها را مىدیدند مىگرفتند و کنترل مىکردند. براى چه؟ براى اینکه خوف این را داشتند که از اینجاها یک کسى سوء قصد بکند به او. که حُسن قصد اسمش بود! اما یک حکومتى که براى مردم باشد، مردم آن را بخواهند، این نمىترسد از اینکه توى بازار مردم بیاید، توى جمعیتها بیاید و با آنها بنشیند صحبت کند؛ هیچ از اینها باکى ندارد. چنانکه صدر اسلام این طور بوده است که آنکه رأس هم بوده هم توى مسجد مىآمده مىنشسته و منبر مىرفته و مىنشسته و با مردم صحبت مىکرده.»
ایشان در پایان صحبت هایشان به تشریح ویژگی های حکومت آرمانی پرداختند:
«حکومت اسلامى که ما مىخواهیم یک همچو چیزى ما مىخواهیم که آن کسى که در رأس است، آن هم با مردم رفیق باشد. و بنشیند و خودش را نگیرد؛ در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند؛ هر کس حاجتى دارد به او بگوید، وقت داشته باشد با او صحبت بکند. آن هم که رئیس ارتش است و آن هم که رئیس شهربانى است و آن هم که رئیس ژاندارمرى است، آن هم در بین مردم همان طور باشد. وارد بشود بین مردم، نه او از مردم وحشت کند؛ نه مردم از او وحشت بکنند. این باید دستور باشد براى همه حکومتها و ملتها. وقتى یک حکومت این طور شد، ملت دنبالش است؛ ملت حافظش است. همان طور که او حافظ ملت است، ملت هم حافظ او هستند. و ما مىخواهیم یک همچو چیزى پیدا بشود که ملت حافظ دولت به همه جهات باشد؛ دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر یک همچو چیزى شد، یک مملکت آرامى [پدید مىآید ] که هیچ کس هم نمىتواند در آن تصرف بکند.»
صحیفه امام، ج8، ص: 348-353