بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 5
کل بازدید : 54155
کل یادداشتها ها : 109
اولین برنامه وابسته پرتال بود که برای به موقع رسیدن به آن عجله نداشتم چون از صبح زود حتی زودتر از سردبیر و مدیران و ... در ساختمان پرتال حاضر بودم و برنامه هم همان جا بود. از دیر آماده شدن بنرها و چینش دقیقه نودی صندلی ها و مصاحبه گرفته نشده با مختاباد و... که بگذریم و نادیده بگیریم از بد قولی میهمانانی که از یک هفته قبل دعوت شده بودند و روز برنامه به شکل کاملا غیر حرفه ای مارا به قول معروف قال گذاشتند نمی شود گذشت.
سهیل محمودی شاعر که از هفته پیش 3 مرتبه طور رسمی و غیر رسمی دعوت شده بود و هربار هم با آرزوی توفیق برای خودش آمدنش رو قطعی اعلام کرد، با علم بر اینکه مجری برنامه است روز برنامه به نقل از خودش در حوالی کرج یافت شد. ساعد باقری هم بعد از قول قطعی دادن به مدت 2 روز به طور عجیبی ناپدید شد و هربار هم که من با وی تماس می گرفتم که آلبوم را برایش ارسال کنم ، ایشان در کمال احترام جواب تلفن بنده را نمی داد. اما سعید بیابانکی در میان این سه نفر خیلی هوشمندانه تر مراتب تاسف خودش را از عدم حضورش دربرنامه به سمع و بصر ما رساند. سمع برای صحبت تلفنی و بصر هم برای دیدن جای خالی ایشان که هرچند خالی نماند با میهمانان بلند پایه تر فاضل تری پر شد.
کار دعوت از میهمانان و اطلاع رسانی به خبرگزاری ها با دورنگار که تمام شد چهره های شناخته و ناشناخته اندک اندک وارد ساختمان پرتال می شدند. عبدالجبار کاکایی اولین میهمان ویژه بود که وارد ساختمان پرتال شد و بعد ایشان را به سالن میزگرد پرتال هدایت کردم تا گفتگویی با ایشان صورت بگیرد. آقای وصال دومین چهره ای بود که وارد ساختمان پرتال شد و بعد از راهنمایی من و محمود عارفی پیرامون محل نصب بنر نشست به سرعت حیاط پرتال را به مقصد اتاقشان ترک کردند. عبدالحسین مختاباد هم به همراه همسرشان سومین چهره بودند که وارد شدند و عجیب بود خوش قولی جماعت هنرمند! رضا مهدوی، احمد مسجد جامعی، محمود دعایی و محمد علی خسروی هم به ترتیب حضور پیدا کردند. سردبیر که مسئولیت نظارتی و محتوایی برنامه را داشت به اتفاق من و عکاس پرتال مشغول اعمال شاقه یدی شده بود و صندلی می آورد و میکروفون تنظیم می کرد و لپ تاپ وصل می کرد و ... و این نشانه همکاری هدفمند و مفید نیرو های تدارکاتی و خدماتی پرتال به مجموعه تحریریه بود.
برنامه با تلاوت قرآن توسط آقای شکری از اعضای تحریریه آغاز شد. از آنجایی که مجری نداشتیم و هر سه کاندیدای مجری متواری بودند زحمت اجرای برنامه هم برگردن آقای سردبیر افتاد. مجری در گام اول از رضا مهدوی نوازنده و آهنگساز و کارشناس موسیقی حوزه هنری دعوت کرد تا پشت تریبون حاضر شود. رضا مهدوی بسیار عالی صحبت کرد. مهدوی موسیقی را سایه ی دوستی دانست. ایشان در صحبت هایشان چیدمان موسیقی و کلام در آلبوم آقای مختاباد رو به ایشان تبریک گفت وی این اتفاق را کولاک نمی دانست اما متمم همدیگر معرفی کرد. مهدوی در صحبت هایش به بررسی کلی آلبوم «سایه دوست» مختاباد پرداخت و نکاتی را هم پیرامون وضعیت موسیقی فاخر و رایج کشور بیان کرد. بعد از صحبت های مهدوی مجری از افشین علاء دعوت کرد. افشین علاء دیرتر از همه رسید اما جلوتر از همه نشست و زودتر از همه هم صحبت کرد. انصافا باید اول من اعتراف کنم که وقتی افشین علا رسید استرس من برای آمدن و نیامدن میهمانان تموم شد چون خیالم از بابت آن سه نفر هم راحت شده بود همانا و آمدن افشین علاء هم همانا. افشین علاء اعتراف کرد با توجه به اینکه 2 روز است آلبوم برایش ارسال شده آلبوم رو نشنیده البته توجیهش سفرش بود !!! و به دنبال آن مراتب تاسف خودش را از این مسئله به شکل رسمی اعلام کرد. اما تسلطی بر شخصیت و کار های مختاباد داشت که توانست خلاء صحبت درباره این آلبوم را با صحبت پیرامون آلبوم های دیگر پر کند.
از صدای سخن عشقندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند. اولین جمله ای بود که افشین علاء به سمع حضار رساند. علاء هم تبریک گفت به مختاباد. به موسسه نشر و آثار هم به خاطر تولید این اثر هنری فاخر تبریک گفت. اعلا با اشاره این موضوع که ارزش این اثر به این موضوع است که در زمانی تهیه شده که از امام گفتن و خواندن کار هرکسی نیست صحبت های کلی را پیرامون آلبوم های مختاباد و ارزش های دیگر این اثر انجام داد. علاء در انتهای صحبت هایش با خواندن غزلی که برای امام سروده بود به جمع از پشت تریبون به جمع حضار پیوست و تریبون را به آقای مجری داد.
عبدالجبار کاکایی نفر سومی بود که توسط مجری به عنوان میهمان ویژه معرفی و دعوت شد. عبدالجبار کاکایی با با اشاره به این نکته که انتخاب شعر آقای مختاباد در این آلبوم و در کل در تمامی آلبوم هایشان تحسین برانگیز بود به عنوان سومین نفر به ایشان در این مراسم تبریک گفت. کاکایی در میان صحبت هایش گریزی به آلبومی زد که 10 ساله که قرار است با صدای محمد اصفهانی تنها تهیه شود و انتشارش حالا بماند. بد نیست بدانیم که محمد اصفهانی 10 سال پیش پذیرفت که آلبومی را برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تهیه کند اما هنوز که هنوزه هیچ خبری از این آلبوم نیست که نیست. کاکایی در مورد انتخاب یکی از غزل های امام برای خواندن در این آلبوم این نکته رو افزود که امام ذوق خیلی خوبی در نوشتن آثار ادبی داشت و به قدری در کار های اجتماعی و سیاسی دارای اسلوب محکمی بود که بعضأ با آثار مفاخر دیگر اشعار اجتماعی و سیاسی اشتباه گرفته می شد اما نباید در پرداختن به شخصیت ادبی امام و آثار ایشان مبالغه کرد. کاکایی هم با خواندن غزلی با مطلع «من با توام، نه من که تمام سکوت ها/ بی اعتنا به خط کشی عنکبوت ها» تریبون را تنها گذاشت. یکی از مشکلات من در نگارش گزارش این برنامه این بود که درگیر بعضی کارهای دیگر عملی شدم و از گزارش نویسی باز ماندم و این متن را به لطف حافظه و نقل قول ها و فایل های ضبط شده می نویسم. محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات با نقل صحبت های متنوع و خاطره های جالب به نقطه عطف جلسه تبدیل شده بود.
محمود دعایی خاطره ای را بیان کرد که گفتنش خالی از لطف نیست. ایشان نقل کرد که در زمانی که در بغداد با امام به سر می بردند در دورانی که صدام حسین و شاه روابط خوبی باهم داشتند جشنی در بغداد انجام شد که شاه از ایران هم افرادی را برای جشن از جمله یک خواننده زن (فائقه آتشین) و یک آهنگساز (ناصر چشم آذر) را به بغداد فرستاد. در روزهای بعد که ما در وزارت امور خارجه کار داشتیم در هر نوبت از ما تصاویر این خواننده را می خواستند و ما هم مجبور بودیم به خاطر انجام اهداف انقلابیمان از ایران تصاویر این خواننده را تهیه کنیم و برایشان بیاوریم. در خلال صحبت های دعایی بود که بسته های پذیرایی شامل شیرینی و میوه های تابستانی وارد سالن شد اما خوشبختانه مانند سری قبل در نشست سید حسن خمینی و مسئولین پرتال در لابه لای سخنرانی پخش نشد اما انتقال این بسته ها به اتاق پشتی همانا و نا پدید شدن عده ای افراد تحریریه در همان لحظه هم همانا. جاذبه میوه های تابستانی در آن برنامه به قدری زیاد بود که مسئولین تدارکاتی به فکر قفل کردن درب اتاق افتادند.
محمد علی خسروی و احمد مسجد جامعی هم صحبت هایی انجام دادند که متن کامل صحبت هایشان در بخش های دیگر منتشر خواهد شد و من دیگر اینجا به خاطر طولانی شدن گزارش اشاره ای نمی کنم. در لابه لای برنامه کلیپی هم با تصاویری از امام و با صدای مختاباد با عنوان «شهر خالی، جاده خالی،کوچه خالی و...» با مشقت فراوان در تنظیم لپ تاپ و میکروفون و نور و ... پخش شد که در ابتدای کلیپ نام ابتهاج به عنوان شاعر این اثر نقل شده بود اما با اقدام قاطعانه ی میهمانان ادبی مجلس کاشف به عمل آمد که این یک تصنیف قدیمی افغانی برای "امیرجان صبوری" است.
سیستم صوتی که تبدیل به یکه تاز عرصه آبرو بری تجهیزات پرتال در تمامی مراسم های رسمی و غیر رسمی شده بود در روز مراسم در حساس ترین نقطه یعنی صحبت های مختاباد به اوج کار خود رسید و آنچنان نویزی می فرستاد که هیچ کس جرأت نمی کرد طرف آن برود و مسئولین فنی هم که پیش از همه این مسائل به شکل غیر منتظره ای ناپدید شده بودند و دست آخر در حین تنظیم میکروفون که بارهای متوالی خنده حضار را در بر داشت میکروفون در کمال احترام برای شخص آقای مختاباد با سر ایشان اصابت کرد و پرونده خود را در زیر سوال بردن تجهیزات پرتال طلایی کرد. واقعا تهیه یک سیستم صوتی مناسب توسط مسئولین برای ساختمان پرتال امام خمینی اینقدر سخت و هزینه بردار است؟ بنا بود آلبوم آقای مختاباد برای تمامی حضار تهیه شود اما رقم سنگین آلبوم همانا و یاد آقای وصال در ذهن مسئولین مالی پرتال هم همانا. در نهایت یک سی دی مجموعه آثار امام به همراه کتاب «اقلیم خاطرات» به همراه آن بسته های پذیرایی کذایی به حضار داده شد و بعد از عکس یادگاری گرفتن و مراسم تشریفات بدرقه همه به سمت تحریریه هجوم بردیم که اخبار را زودتر از خبرگزاری های دیگر منعکس کنیم.