بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 65
کل بازدید : 54183
کل یادداشتها ها : 109
از دانشجویان پیرو خط امام(س) است و دبیر ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام. «فروز رجاییفر» که فارغالتحصیل مهندسی پلیمر از پلیتکنیک و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و از دانشجویان فعال در جریان تسخیر سفارت آمریکا بوده است، همچنان پیرو خط امام خمینی(س) است و عقاید و آرای ایشان را الگوی خود میداند. این بار با دبیرکل استشهادیون و فرمانده شهادتطلبان ایران به گفتوگو نشستیم تا نظر ایشان را درباره حجاب بهویژه از منظر امام خمینی (س) بدانیم. بهانه اصلی این گفتوگو تابستان گرم و داغ شدن بحث «حجاب» در جامعه بود که میخوانیم:
باز هم تابستان گرمی فرا رسید و بحث حجاب داغ شد. معنای واقعی حجاب چیست؟
«حجاب» در معنای لغوی «پوشش»، ستر و حائل است که میتوان از دو جنبه ظاهری و باطنی به آن پرداخت. جنبه ظاهری، شامل پوشش هر شخص و نوع رفتار متناسب با آن است و جنبه باطنی آن همان لفظ «عفاف» است که همراه با پاکدامنی و رعایت موازین شرعی دررابطه با جنس مخالف برای هر شخص. حجاب برای محارم نیست، برای بیرون از خانواده و غیرمحارم است. متأسفانه همانطور که گفتید تا کنون با حجاب فصلی برخورد شده و اولویت فرهنگی در آموزش حجاب به شکل هدفمند و برنامهریزی شده در نظر گرفته نشده است که در طول زمان به اهداف آن نائل شویم و به همین دلیل دوباره اول هر تابستان این قصه تکرار میشود و زمستان با وجود سرما و لزوم استفاده از البسه گرم این موضوع کمرنگتر میشود و این نشان میدهد که بنیانهای فرهنگی برای حجاب تأسیس و ترویج نشده است.
تعریف حجاب در روزهای انقلاب و بهویژه در جوانیتان که شما هم از دانشجویان پیرو خط امام(س) بودید، چیست؟
باید بگویم که من در دوران قبل از انقلاب اسلامی خودم هم محجبه نبودم، شاید این نقطه ضعفی محسوب شود، ولی من مطرح میکنم؛ شاید به ارتقای خواهران و دختران من کمک کند. قبل از برقراری رابطه مستقیم بین ملت و حضرت امام، خصوصاٌ تا سال 56 و رحلت حاجآقا مصطفی فرزند امام(س)، بیشتر تحت تأثیر مطالبی بودیم که از افکار دکتر شریعتی به دستمان میرسید. یکی از نکات زیبای دروس ایشان این بود که هر کسی اسماعیلی را در وجودش دارد که عزیزترین اوست و برای تقرب به ذات الهی، باید آن را قربانی کند؛ مانند ابراهیم؛ ما باید بفهمیم چه چیزی به رشد و تعالیمان کمک میکند و آن چیست که مانع است و ما را از مسیر اصلی منحرف میکند و بعد تصمیم بگیریم که آن لذت دنیایی را حتی اگر برای ما شیرین و دوست داشتنی است، در راه خدا و تقرب به او قربانی کنیم. من فکر میکردم که محجبه شدن آنقدر کار سختی است که اسماعیل وجودم که باید قربانی شود، همان آزادی من از حجاب است! در ماه های آخر پیش از انقلاب هم که مدتی در آمریکا بودم و در انجمن اسلامی فعالیت میکردم، گاهی به عنوان سخنران جلسات یا گوینده در جلسات تفسیر قرآن روسری سر میکردم، ولی در مجموع خیلی برایم کار راحتی نبود.
حتی یک بار هم قبل از رفتنم به آمریکا در ایران محجبه شدم، ولی به واسطه فشارهای شدید اجتماعی و روانی که احساس می کردم، نتوانستم آن را حفظ کنم و مقارن پیروزی انقلاب به لطف خداوند خیز دوباره را برداشتم. من معتقدم که هر کسی میتواند با دشواریها مبارزه کند و هر شخصی باید حجاب را با ذات وجودش بپذیرد. بعد از پیروزی انقلاب که فرمایش امام(س) از طریق مرحوم آقای اشراقی (داماد ایشان) منتشر شد و مضمون آن این بود که خانم ها لازم است حجاب را رعایت کنند همین باعث شد که بسیاری از دخترانی که در دانشگاه فعالیت انقلابی و مبارزاتی داشتند و کم و بیش متمایل به حجاب بودند، همه محجبه شوند. در ابتدا حجاب ما، بعضی مانتوی تا زیر زانو و بعضی تونیک هایی تا بالای زانو، شلوار و روسری بود. بعد با تحولاتی که در تسخیر لانه جاسوسی و جریان وحدت حوزه و دانشگاه پیش آمد، نسلی از بچههای انقلابی ساخته شد که چادر را بهعنوان حجاب برتر و نمادی برای زن مسلمان و انقلابی ایران پذیرفتند و تا امروز آن را حفظ کردند. با توجه به فرمایش امام(س) نسل اول انقلاب از این موضوع دفاع میکنند. البته باید اشاره شود که درست است که حضرت امام(س) چادر را حجاب برتر میدانستند، اما ایشان حجاب کامل را کافی میدانستند. چادربه عنوان حجاب برتر علاوه بر شمول یک پوشش کامل، نماد انقلابی بودن هم قرار گرفت.
با توجه به این که شما در آن روزها دانشجو بودید و هماکنون به عنوان شخصی تحصیل کرده با قشر دانشگاهی و دانشجویان سروکار دارید، میبینید که در فضای دانشگاه حجاب کامل، کافی است؛ ولی همین که مدت تحصیل تمام میشود و وارد فضای کاری جامعه میشوند، بهویژه در پستها و سمتهای بالا، چادر سرکردن و حجاب برتر اجباری شده و ابلاغ میشود. آیا با توجه به فرمایشات امام(س) اگر خانمی چادر نداشته باشد، نباید در سمتهای بالاتر ایفای نقش کند و یا اصلاً در این نوع فضاها حضور پیدا کند؟
اوایل انقلاب چادر نمادی برای ما بود به عنوان زن انقلابی و همه پذیرفتیم و فقط شکلی از اشکال حجاب نبود. برای ما پس از محجبهشدن، پذیرش چادرمشکی بسیار خوشایند و همراه با عشق و افتخار بود و البته مباحثی را هم ایجاد کرده بود؛ از جمله یادم میآید که بعضی از دوستان که در حوزه زیباشناسی هنر فعالیت میکردند، معتقد بودند که چادر مشکی زیبایی بانوان را بارز می کند. البته در آن زمان از طرف جامعه و یا ارگانهای انقلابی فشاری بر ما نبود و حتی تا زمان تسخیر لانه جاسوسی، حجاب همان مانتو، شلوار و روسری بود، ولی پس از انقلاب فرهنگی ما چادر را پذیرفتیم و این در ادامه ارتباط با حوزه اتفاق افتاد که بسیار هم برای ما جذاب بود و گامی متعالی محسوب میشد. اما امروز مانند آن روزها نیست. این که در ادارات یا مکانهای دولتی حکم برای پوشش چادر هست و خانمی که حجاب کامل ندارد، چادر به سر کرده و یا حتی گاهی این چادر را درآورده و پشت صندلی خود میگذارد، نشان میدهد که اعتقادی به چادر ندارد و برایش یک اجبار اداری است که موجب تضییع حرمت چادر هم هست. به همین دلیل نظرم این است که این خدمتی به حجاب برتر نیست که به این صورت اجباری استفاده شود. در شرایطی که زنان ما در میادین تهاجم فرهنگی در دنیا که ایران هم از آن مستثنی نیست، زندگی میکنند، بهتر از گونه جدیدی از حجاب کامل عرضه شود که ظرفیت جذب بیشتری داشته باشد. الگویی از حجاب ارائه شود که استفاده از آن همان اعتبار، احترام و پرستیژ استفاده از چادر را داشته باشد و ادارات دولتی و سازمان های فرهنگی و اجرایی بر آن توافق کنند و آن را مبنا قرار دهند و به کسانی که این نوع حجاب کامل را دارند، به اندازه کسی که چادر مشکی بر سر دارد، احترام بگذارند و به او بها بدهند. باید حجابی را تعریف کنیم که جوانان امروز هم بپسندند و وقتی که اجرا کردند، حرمت و کرامت آنها حفظ شود و مانند یک بانوی چادری از آنها تکریم و تجلیل شود. من امروز میبینم بین بانوانی که محجبه کامل هستند، ولی چادری نیستند، با خانم هایی که چادر مشکی را برگزیده اند نوعی دوری دیده می شود و گویا بین آنها خط و مرزی وجود دارد، هم از نظر روابط اجتماعی و هم اداری.
مثلاً من در تشکل های دانشجویی در شهرهای مختلف دیده ام که دانشجویان غیرچادری با دوستان دیگر خود که چادر به سر دارند، دوست و همراه هستند؛ البته تا جلوی در دفتر یک تشکل سیاسی مثل بسیج دانشجویی، ولی بعد از هم جدا میشوند! چادری ها وارد دفتر تشکل می شوند و بی چادرها که حتی نمازخوان، مؤدب و درسخوان هم هستند اقبالی به حضور در تشکل ندارند. نظر من این است که تا این مرزبندی و خطی که با رفتار دافعه آمیز ما ایجاد شده است، محو نشود، نمیتوان حجاب واقعی را ترویج داد. حجاب برتر همانطور که از نامش پیداست، از جمله مستحبات است و معنای «بهتر بودن» میدهد. برای مقایسه درست مثل این است که کسی که در نماز یومیه و واجب کاهلی دارد، نماز شب را بر او واجب کنند! اجبار چادر مشکی برای بسیاری از خانم ها دقیقاً همین حالت را دارد. شخصی که هنوز حجاب را نپذیرفته است، او را وادار به چادر سر کردن کنیم! آیا می شود آقایان را مجبور کرد که به عنوان یک وظیفه اداری، نیمهشب بیدار شوند و بالاجبار نماز شب بخوانند؟ مسلم است که این شیوه ثمری جز بیگانگی و گریز از آداب دینی به بار نخواهد آورد و شاید بیزاری هم ایجاد کند. ما باید با اشراف کامل به وظایف و اهداف و تنوع مخاطبین خود در این حوزه، با تدوین طرحهای مرحلهای، اول تعریف عام از حجاب داشته باشیم و بعد مخاطبین را جذب حجاب و در مرحله آخر و برای مخاطبین خاص جذب حجاب برتر کنیم. این نکته جالب است که برای مثال، یک بانوی لبنانی با حجاب کامل به زعم خود، با یک روحانی عالیقدر حزبالله در لبنان با حفظ احترام متقابل صحبت میکند و پذیرفته می شود؛ ولی اگر نظیر آن خانم، با همان حد حجاب وارد وزارت علوم در ایران شود، از حضورش جلوگیری میشود. ما در خارج از کشور حتی کسانی را داریم که در حوزه مقاومت اسلامی بسیار فعالند، ولی بیحجابند و روابط تعریف شده ای با حوزه مقاومت دارند. من معتقدم ما با برخی تندروی ها، اصل پذیرش حجاب را در جامعه دچار مخاطره کردهایم و نه تنها اقدامات اصولی را که باید در زمینه حجاب انجام میدادیم، انجام ندادیم، بلکه موانعی سر راه آن ایجاد کردیم. این واقعاً جفا است اگر ما بگوییم جوان امروزی که بدحجاب است، بدون شک درون سیستم سازمانیافتهای با ماموریت از سوی استکبار جهانی مشغول است و میخواهد به فرهنگ انقلاب حمله کند یا نظام را سرنگون کند. حتی اگر معدودی افراد با این هدف شوم در جامعه فعال باشند باید بپذیریم که بخش اعظم این خانمها چنین نیستند؛ بلکه متاسفانه قربانیان سوءمدیریت فرهنگی و حتی سیاسی و اجرایی ما و مسیری هستند که مسئولان فرهنگی ما در مقابل آن ها گشودهاند. شاید خانم بدحجابی با این شکل مخالفت خود را با بعضی اهمالها و ندانمکاریهای ما نشان میدهد، اما او هم قربانی کمکاریها و اشتباهات خود ماست. اگر کسی عناد با دین خدا دارد، بحثی دیگر است. ولی برای عدهای دیگر که این عناد را ندارند و اکثریت را تشکیل میدهند، باید برنامهای دیگر در نظر بگیریم. اگر قرار است کاری انجام شود، باید همه ارگانها با هم یک برنامه منسجم را اجرا کنند، نه این که از چند ده سازمان درگیر با پروژه اشاعه و ترویج حجاب، فقط نیروی انتظامی اجرای قانون را پیگیری کنند و سازمانهای دیگر، کار خود را انجام ندهند. این دوباره ریزشهایی را به همراه دارد که بازسازی آنها در سالهای بعد دوباره مسئله ایجاد میکند. اگر امروز هنوز خانم وزیر و یا خانم نماینده مجلس و دیگر خانمهای دارنده سمت با حجاب برتر در سمت خود حضور دارند و در عرصههای بینالمللی نیز به همین ترتیب شرکت میکنند، از دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی و فضیلتی برای زنان کشور ماست؛ ولی باید توجه داشت که این با نگاه جوانان امروز تفاوتهایی دارد و ضرورت طرح الگوهای مناسب و جایگزین دیگری از حجاب برای جوانان را ایجاب میکند.
اگر بخواهیم نگاه جوان و نوجوان امروز را به حجاب و حجاببرتر، با نگاه امام(س) تلفیق کنیم و مسیری را با توجه به جامعه مدرن امروز برای جوانان تعریف کنیم، آن مسیر چیست؟
حضرت امام(س) حق بزرگی را به گردن زنهای ایرانی بعد از انقلاب دارند و این است که ایشان به نحو جدید و صحیحی، جایگاه زن را در جامعه، خانواده و نظام فکری اسلامی تبیین و تعیین کردند. در دوران شاه دوره طولانی غربزدگی را همراه با اصلاحات اجباری مدرنیستی میگذراندیم. امام خمینی(س) بر اساس مشاهدات تاریخی خود، هر دو نمونه قاجاری و پهلوی از زن را نفی کردند. زن دوره قاجاری دچار رکود، خمود و نوعی تحجر بود، زن در دوره پهلوی دچار آفت و آسیب غربزدگی؛ حضرت امام راحل، با رد و نفی این دو مدل فرمودند زن مسلمان آن زنی است که در صدر اسلام روبروی پیامبر(ص) در مسجد مینشست و از ایشان سؤال میکرد. زن صدر اسلام که میتواند الگوی رشد و تعالی زنان ما قرار بگیرد، حضرت زهرا(س) یا حضرت زینب(س) است که در مسجد یا در حال اسارت سخنرانی میکرد و با صدای بلند همه را مورد خطاب ارشادی و حتی توبیخی قرار میداد. این نگاه امامخمینی(س) به زن بود. امام(س) در شرایطی این راه را رفتند که هنوز برخی معتقد بود حتی سخن گفتن زن با غیرمحارم، حرام و شنیدن صدای زن هم حرام است. در صورتی که طبق تعالیم و احکام اسلام، صدای زن در صورتی که لحنی نرم و خاص داشته باشد و نامحرم را وسوسه کند، اشکال شرعی دارد. امام(س) همه این پردهها را پس زدند و با ترسیم چهره جدیدی از زن مسلمان، موجب شدند که خانوادههای سنتی که قبل از انقلاب، اجازه حضور به زنان و دخترانشان در جامعه را نمیدادند و از رفتن به دانشگاه یا محیط کار جلوگیری میکردند با اعتماد به محیط انقلاب و فرهنگ اسلامی حاکم بر جامعه دختران خود را به حضور اجتماعی اجازه دهند و ترغیب کنند. به لحاظ فرصتی که حضرت امام(س) ایجاد کردند و شرایطی که تبیین کردند، ما شاهد حضور پرتعداد زنان در سطح جامعه شدیم. خواسته امام(س) این بود که خانمها وارد صحنه شوند و در امور سیاسی و اجتماعی حضور پیدا کنند و حتی در موارد ضروری اشتغال هم داشته باشند. منظور ایشان از حضور اجتماعی هم فقط اشتغال زن و حضور در محل کار نبود. ایشان حضور در صحنه را به عنوان یک انسان آگاه در عرصههای سیاسی و اجتماعی، جزء تکالیف شرعی زنان و مردان میدانستند. ایشان به نقش زن در تربیت فرزندان و به عنوان یک همسر وظیفهشناس و فداکار بسیار اهمیت میدادند و این نقش را برای زن بسیار برجسته و مهم ارزیابی مینمودند. ولی در سالهای پس از انقلاب، نحوه حضور زنان در جامعه تا حدی تغییر کرد که به نظر میرسد از الگوی ذهنی و مورد نظر حضرت امام فاصله گرفته است و در مواردی حتی دیگر قابل دفاع نیست. ما باید به دنبال طرح مجدد ابعاد و وجوه مختلف زن مسلمان و ترویج آن باشیم.
در حوزه حدود حجاب بنده معتقدم که چادر مشکی خانمهای انقلابی ایران شکل پذیرفته شدهای را در سطح جهان پیدا کرده ـ البته خواهشم این است که خانمها چادر به سبک ایرانی را حفظ کنند چون در سطح بینالمللی نوعی شناسنامه شده است ـ ولی این بدین معنا نیست که اگر خانمی با رعایت حجاب کامل وارد عرصه کار در بخش بینالملل میشود، بواسطه عدم استفاده از حجاب برتر مانعی برای او ایجاد شود. با توجه به نگاه امام(س)، برداشت من این است که ایشان معتقد به حجاب کامل بودند و چادر را حجاب برتر میدانستند؛ اما معظم له این روشنبینی را داشتند که حجاب کامل برای دختران جوان کافی است و جلوی فساد اخلاقی در جامعه را میگیرد و ما باید به دنبال ترویج آن باشیم، نه تحمیل آن و حتی تحمیل حجاب برتر. من روزنامهای را نگاه داشتهام که در آن از امام خمینی(س) سؤال شده بود که خانمهایی که تازه مسلمان میشوند، پذیرفتن حجاب برایشان سخت است، دستور شما در اینباره چیست و حکم ایشان این بود که در مراحل اول آنها را به حجاب وادار نکنید و بسیار منعطف برخورد کرده بودند تا شخص مسلمان شده کمکم حجاب را بپذیرد و شاید این مورد دارای شباهتی با فرزندان ما که ناآشنا با احکام حجاب و معارف بلند اخلاقی و اجتماعی اسلام هستند، باشد.
در مورد رنگ حجاب هم نظر من اینست که هرچقدر رنگ را محدود کنیم، بیشتر به رنگهای تیره و در نهایت رنگ مشکی میرسیم که کمتر نظر بیننده را به خود جلب میکنند. اما از طرف دیگر اگر رنگهای دیگر هم حضور داشته باشند، شاید کمکم حساسیت در مورد رنگها از بین برود. مهمتر از بحث در حیطه نوع حجاب و رنگهای مجاز، این است که طوری فرهنگسازی کنیم که بانوان خودشان به دنبال استفاده از رنگهای زننده یا لباسهای سبک نباشند و در این صورت ممکن است به مرور، رنگهای ملایم و زیبایی مانند آبی روشن یا لیمویی روشن هم در جامعه استفاده و رایج شود که زننده هم نباشد. ولی نباید با اجبار، محدودیت ایجاد کرد، باید مبانی فکری و فلسفه حجاب تبیین شود.
شما که خودتان دختر دارید، آیا حجاب برتر را برایشان میپسندید یا ایشان را مختار در انتخاب حجاب کامل گذاشتید؟
من و همسرم، دخترمان را آزاد برای انتخاب گذاشتیم و ایشان محجبه کامل هستند، ولی چادر سر نمیکنند. ما همیشه به متانت و وقار ایشان افتخار میکنیم. ایشان به عنوان یکی از جوانان مؤمن جامعه امروز، احکام اسلامی را میشناسد و کاملاً رعایت میکند.
توصیه شما با توجه به فرمایشان امام خمینی(س) در مورد حجاب به نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی چیست؟
حجاب برای زن ارزش است و مهار کردن یک حس خودنمایی که به طور غریزی در همه خانمها وجود دارد، بسیار حائز اهمیت است. با رعایت حجاب، ارزش زن و مقام زن بسیار بالاتر میرود، چون خداوند زن را جلوه جمال خودش قرار داده است. ما خانمها باید طوری وارد جامعه بشویم که تفاوتی با آقایان در جامعه نداشته باشیم و در توصیههای امام(س) هم هست که در جامعه نباید از زن استفاده ابزاری شود. حجاب فقط مصونیت نیست، بلکه ارزش و اعتبار فردی است که با انتخاب خود بر روندهای رایج و نادرست فرهنگی و اجتماعی غلبه میکند. محروم کردن غیر محارم از بخش مادی وجود زن که از سوی یک خانم به اختیار انجام شود، در حقیقت ارزش است.
و توصیه شما به مسئولین چیست؟
بهتر است که کمکاریهای خود را جبران کنیم و به ترویج فرهنگ حجاب در جامعه اهتمام بورزیم و سعی نکنیم حجاب را به اجبار و با سختافزار و به شکلی که هماکنون در جامعه میبینیم، تحمیل کنیم. چون این روشها، راه حل اصلی مسالهای نیست که هر سال تابستان با آن مواجه میشویم. فرهنگ حجاب را بهتر و بنیادیتر در جامعه ترویج دهیم. من امیدوارم بتوانیم حجاب را به شکل نرمافزاری در جامعه مطرح کنیم و خدمتی ماندنی به زنان جامعه خود بکنیم و هویت واقعی زن مسلمان را همانطور که نظر امام(س) بود، تبیین کنیم که حجاب هم بخشی از این هویت است. بنده مایلم هشداری را در خصوص شکلگیری و اشاعه نوعی فمینیسم پنهان در زنان جامعه، بویژه در زنان مسلمان و انقلابی به صورت خیلی مخربتر و خطرناکتر، مطرح کنم که دامنه مخاطرات آن برای اهداف یک جامعه اسلامی گسترده تر از بدحجابی اصطلاحی کسانی است که هنوز دور بودن آنها از اسلام را شاهدیم. اگر این مشکلات ترمیم شود و بازگشتی داشته باشیم به الگوی زن مسلمان و انقلابی که حضرت امام (س) مطرح نمودند، انشاءالله به تدریج بسیاری از این مشکلات به نحو بنیادین برطرف خواهد شد.