بازدید امروز : 36
بازدید دیروز : 1
کل بازدید : 54064
کل یادداشتها ها : 109
امام خمینی(س) کتب متعددی در زمینه عرفان واخلاق به رشته تحریر در آوردهاند که از جمله آن: شرح دعای سحر، مصباح الهدایه، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، سرالصلوة، شرح چهل حدیث، آداب الصلوة، تفسیر سوره حمد، شرح حدیث جنود عقل و جهل و نامه های عرفانی و... می باشد. یکی از آثار عرفانی اخلاقی ایشان نامهای است که در تاریخ بیست و ششم تیر ماه هزار و سیصد و شصت و سه خطاب به فرزند بزرگوار خویش حاج احمد آقای خمینی نوشته اند. در این نامه ایشان فرزند خود را به چند مسئله بسیار مهم توصیه میکنند. یکی از مواردی که امام(س) بر آن تاکید بسیار دارند، مسئله «حب دنیا» است که اشاره می کنند از یک سو باید از نفس مراقبت نمود تا حب دنیا چشم و دل انسان را کور نکند و از سوی دیگر از خدمت به خلق نیز هرگز نباید کناره گیری کرد. هم چنین به «نماز» به عنوان عطیه الهی توصیه مینمایند و به فرزند خویش میفرمایند که جز برای مقام الهی سر تسلیم فرود نیاورد. این نامه سرشار از پندها و اندرزهایی است که می تواند برای هر انسان وارستهای راهگشا باشد.
پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران طی مصاحبهای با جناب حجت الاسلام والمسلمین حسین مستوفی، مسئول گروه معارف موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، تلاش نموده است تا برخی از مهمترین مسایل ذکر شده در این نامه را مورد بررسی قرار دهد.
در بخشهایی از نامه به این نکته اشاره دارد که حب دنیا نباید چشم و دل انسان را کور کند، از سوی دیگر در ادامه میفرمایند که از خدمت به خلق نیز نباید کنارهگیری کرد و در واقع با گوشهگیری به شیوه صوفیان مخالفند. آیا با توجه به آموزههای عرفانی عملی این دید امام با دید عرفا مغایرت ندارد؟
عرفان عملی، راه ورودی مسیر انسانی و وصول به کمال و رفتن به سوی مقصود یعنی حق جلجلاله است. خداوند تبارک و تعالی انسان را در زمین خلیفه قرار داد و خطاب به انسانها فرمود: اهبطوا منها جمیعاً فامّا یاتینکُم منّی هُدیً فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون (بقره 38).
مسیر رجوع به حق و وصول به او را همین ارض قرار داد و از همان ابتدا که آدم را آفرید (خلق منها زوجها) برای او از جنس خودش زوج (همراه) آفرید، بنابر این انسان در زمین تنها نیست، تا بخواهد مسیر او، تنهایی و به دور از دیگران باشد، بلکه زندگی انسان در کنار دیگر انسانها رقم خورده است. اگر رهنمودی و آموزهای در مسیر بخواهد انسان را از جمع جدا کند و او را به تنهایی بسپرد، راه خدا را وانهاده است و راه دیگری برگزیده است که او را به سر منزل مقصود نمیرساند.
با این مقدمه مختصر، راه و روش سلوک الیالله و راه انبیای الهی روشن است که به دور از گوشهگیریهای منحرف و بیتفاوتی نسبت به خلق خداوند است. ولی آنچه در آموزههای عرفان عملی، عارفان عامل، شاگردان مکتب پیامبر(ص) و آل او (علیهمالسلام) میباشد، چنین نیست. و راه امام(س) نیز مخالف عرفان عملی عارفان حقیقی نمیباشد، انحرافهای حاصل در این مسیر را نباید به گردن عرفان راستین قرار داد.
و دیگر این که در آموزههای عرفان عملی، از منازل و دستورات، انفاق، ایثار، صبر، رضا و حسن خلق... سخن به میان آمده است که حاصل نمیشود، مگر اینکه شخص در جمع و در بین مردم و در خدمت خلق خدا باشد. و نباید دستور حلوت که برای عبادت و سیر داده میشود که شخص سالک باید ساعتی در روز یا روزهایی و روزی در سال و ماه را به خلوت نشیند، به معنای بریدن از خلق و خدمت به آنها دانست، این بخشی از برنامه سلوک در کنار بقیه برنامهها میباشد. و همچنین عزلت در دستور عارفان به حق، گوشهگیری از دنیادوستان، دنیاپرستان، و صاحبان قدرت و مال و ثروت و ستم و ستمگری است، بهترین شاهد، همان که امام(س) نیز طرح کردهاند سیره عملی ائمه معصومان و مولی الموحدین علی(علیهمالسلام) است و اگر به زندگی عارفان و آموزههای آنها نیز رجوع شود، به فراوانی همراهی آنها را با مردم و درد مردم و ایثار و انفاق و حُسن خلق و معاشرت نیکو دیده و خوانده میشود. برای نمونه به شرح منازل السائرین ص 238 و 367 و 409 رجوع شود.
امام در جای از این نامه اکیداً به نماز و سرخم نکردن جز برای خدا تاکید میکنند. ایشان معتقدند دوستی حضرت حق، مؤمن را از جمیع شغلها، از جمیع ذکرها غیر از ذکر الهی باز میدارد و نشانه محبت الهی این است که در دل نباید غیر از یاد الهی باشد. آیا میتوان گفت که دیدگاه عرفانی ایشان نیاز بالاترین جایگاه را در رسیدن به قرب الهی دارد؟
در مکتب اولیا و حضرت امام(س)؛ نماز رهاورد معراج رسولالله(ص) و تحف? الهی است که نبی اکرم(ص) در عروج به مقام برتر از همه مقربان، برای سالکان و پیروان خود به ارمغان آورده است. نماز معجون رحمتی است که در آن هم? آنچه سالک باید برای قرب انجام دهد، حاصل میشود بلکه باید گفت که نماز خود قرب است، نه وسیله رسیدن به قرب. زیرا وقتی شخص به نماز میایستد، و خدا را با تسبیح و تقدیس و حمد و ثنا یاد میکند، در محضر حق حضور پیدا میکند و به اندازه حضورش - کماً و کیفاً- به قرب میرسد، بنابراین نماز معراج مؤمن است نه رسیدن به معراج و معراج اگر حاصل شود، قرب نیز حاصل گردیده است. رسول خدا(ص)، با معراج به مقام وصول رسید. معراج عروج است، بالا رفتن است، از پایین به فوق رسیدن است.
آری به نظر امام(س)، نماز برترین است، چون آنگاه که به نماز ایستادی، و همه ظاهر و باطن خود را ندا کردی و قوای ظاهر و باطن و بدن و روح را به حضور خواندی، سپس تکبیر گفتی و با آن غیر او را پشتسر نهادی و رو به سوی او کردی، و دل را همانند بدن از غیر او گرداندی، و قلب را به سوی قبله مقصود مانند جسم به سوی قبله (کعبه) متوجه کردی، و همانطور که رو به چپ و راست نگردانی، دل و قلب را به غیر او نگرداندی، و غیر او را یکسره از دل خالی کردی و فقط او را دیدی و با او سخن گفتی، گاهی به قرائت آیات خود او پرداختی و زمانی به حمد و ثنای او روی آوردی و در برابر عظمت و جلال و جبروت او رکوع و سجده کردی، آیا حالتی برتر از این و نزدیکتر از این به حقتعالی وجود دارد. نماز از ابتدایش، قیام در برابر حق و سیر توحید افعالی و صفاتی و ذاتی و رسیدن به فنای افعال و صفات و ذات است.
آنان که با دو اثر گرانقدر سرالصلوة و آداب الصلوة حضرتش آشنایی دارند و آنها که همت و توجه و حضور او را در نماز دیدهاند، میدانند که وی نماز را همه چیز میداند، و نماز نور چشم اولیای الهی است و قرةالعین رسولالله است. (ر.ک. به سرالصلوة و آداب الصلوة)
خوشا آنانکه الله یارشان بی بحمد و قلهوالله کارشان بی
خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بی
ایشان حب دنیا را اولین قدم انحراف میدانند. در دیدگاه عرفانی ایشان، حب دنیا از چه چیزی ناشی میشود و چگونه میتوان آن را به مسیری پسندیده هدایت کرد به جای اینکه به سمت و سوی انحراف برود تا سالک را به سمت مطلوب کمال سوق دهد؟
حضرت امام(س) در حدیث ششم اربعین پیرامون حب دنیا و آثار آن بحث کردهاند و در آنجا این حقیقت را مطرح کردهاند که انسان فرزند عالم طبیعت است، و به مادر خویش علاقهمند است و از آغاز تولد به آن علاقه دارد و هرچه میگذرد و از لذتهای دنیا و زیباییهای آن بهرهمند میشود، این محبت افزون میشود و از سوی دیگر چون انسان به فطرت خویش دوستدار بقا و جاودانگی است، و دنیا را برای خود محل زندگی و بقا میبیند و از مرگ هراسان و گریزان است اگر به عقل نیز تصدیق کند که دنیا فانی است، بقا در جای دیگر است به دل و قلب به این تصدیق به سادگی نمیرسد. انسان به همین دلیل به دنیا و زندگی در آن علاقمند است. (اربعین، ص 122، 124، 239، 240 ....)
در یک کلام، انسان خود را دوست میدارد و حب نفس در وجود او مفطور است و انسان میکوشد آنچه را برای نفس خویش مطلوب است فراهم کند و آن را از دست ندهد، و چون خود را در دنیا میبیند و آرزوهای خود را در اینجا برآورده میداند، به آن علاقمند میشود.
برای گریز از این مهلکه و خطر، انبیا و اولیا، فنا و گذر دنیا، و سراب بودن آن را به انسان گوشزد کردهاند و انسان را در قدم اول متوجه کردهاند که آنچه تو از سعادت ابدی و کمال میطلبی، در این دنیا پیدا نمیشود و سرای آخرت را برای او بیان کردهاند و به او فهماندهاند که بقا و جاودانگی و حیات و زندگی در آنجاست. ان الدار الاخرة لهی الحیوان، و به او فهماندهاند که دنیا دار ممر (عبور) است نه دار قرار (ماندن)، و دنیا محل تجارت و کسب است و نه محل خرج، در فرهنگ اولیای الهی اگر به دنیا به عنوان سرزمین عبادت و بندگی و سیر و سلوک نگاه شود، این نکته منظور است: این دنیا مذموم نبوده و اگر به عنوان مقصد و مقصود نگریسته شود، این از موبقات است و هلاکت.
امام(س) میفرماید: «رغبت به دنیا و زخارف آن و توجه و محبت به زینتهای آن بزرگترین جند ابلیس و جهل است. و چون انسان این مطلب را دریافت و با عین انصاف و چشم بصیرت به اول و آخر امر خود نظر کرد، بر خود حتم و لازم شمارد که حتیالامکان این خار طریق را که اسم آن محبت و رغبت به دنیا و مال و منال آن است از سر راه سلوک خود بردارد...» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 303).
امام در یکی از غزلهای خود میفرمایند: «ما زاده عشقیم و پسر خوانده جامیم/ در مستی و جانبازی دلدار تمامیم» این شیوه سخن نشان از روحیهای لطیف دارد، از سویی از جانب کسی مطرح میشود که سیاستمدار و رهبر یک حکومت است. این نگاه لطیف عرفانی و زمختی کار سیاسی از دیدگاه امام راحل،چگونه قابل جمع است؟
امام(س) در وصف امیرالمومنین(ع) که وی را اعجوبه دهر و جامع بین اضداد مینامد که از یک سو شب زندهدار و دارای آن مناجاتها و راز و نیازهاست و از سوی دیگر درب خیبر را یک تنه میکند و دشمنان را تارومار میکند (صحیفه امام، ج11، ص20) در جایی میفرماید: «حضرت امیرالمومنین(ع) بعد از اینکه دست دو نفر دزد را قطع می کند چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان میدهد و معالجه و پذیرایی میکند که از مداحان حضرت می شوند». (ولایت فقیه ص 85).
اگر به سخن بالا و دیگر سخنان امام(س) توجه شود و همچنین سیاست و سیاستمداری در فرهنگ اسلام و تربیت یافتگان اسلام مطالعه شود، رمز و راز مطلب روشن میشود.
مردان خدا، ورودشان به سیاست و کشورداری نه از باب قدرتطلبی و رسیدن به آرزوهای دنیایی و سیر کردن خویشتن و بهرهبرداری گسترده از مواهب دنیاست، آنها سیاست را در جهت انجام وظیفه و خدمت به انسانها و برقراری عدالت، و گرفتن حق مظلومان و مستضعفان از ستمگران و مستکبرین میدانند، آنها اگر در خشنترین صحنه سیاسی، یعنی جنگ وارد میشوند، شمشیر آنها به دور از انتقام و تشفی دل فرود میآید و نه از قدرت نمایی و منیت و نه از روی هوا و هوس، بلکه شمشیر برای نجات انسانها میزنند، و خشم ظاهر آنها، از رحمت درون آنها سرچشمه میگیرد و قبل و بعد از هر شمشیری هدایت انسانها را خواهان هستند به همین دلیل در اوج جنگ احد پیامبر(ص) دعا میکنند، خدایا آنها را هدایت کن که نمیدانند و نمیفهمند و علی علیهالسلام، ابتدا عمروبن عبدود را دعوت به اسلام و رستگاری میکند نه جنگ شمشیر. هدف آنها محبت به انسان است. همانطور که اجرای حدود را نیز از باب دوستی به انسان انجام میدهند مانند طبیب مهربان و حاذقی که به قطع عضو بیمار برای نجات جان وی میپردازد. بنابراین خشونت کار سیاسی را با روح لطیف و عشق درمیآمیزند، و همین امر موجب میشود که آن کس که علی(ع) دست او را به دزدی قطع کرده و خون از دست وی جاری است مداح علی علیهالسلام میشود، چون حد اعلای محبت را در این قطع دست دیده است.
کار نیکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در نوشتن شیر شیر